رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ³³ ¤
_______________________________
این یوپ : چانگ وووووووک زود باش ، زود باش وسایلتو بیار ازت خواهش میکنم زود باش ( بغض* )
چانگ ووک : چیه چی شده
این یوپ : آ ..... آماندا تیر خورده
ویو " چانگ ووک "
یه ذره پایین تر از قلبش تیر خورده بود
و کارمون سخت تر میشد ، چیزی به این یوپ نگفتم تا نگرانش نکنم چون واقعا جای حساسی خورده بود
خون خیلی زیادی از دست داده بود و باعث بی هوشیش شده بود
این یوپ بغض داشت و میدونستم نمیخواست جلو ما گریه کنه
ولی حق داشت !
دیگه وقت و تلف نکردم و کارمو شروع کردم چون میدونستم اگه بیشتر بگذره اتفاقات بدتری میفته
تیراندازی شروع شده بود و بچه های دیگه که عضو های متفرقه باند بودن تیراندازی میکردن نزاشتم این یوپ بره چون با این حال بدی که داشت قطعا تیر میخورد
خیلی معصومانه داشت به آماندا نگاه میکرد تا حالا انقد مظلوم و ناراحت ندیده بودمش یعنی انقد عاشق آمانداس ؟؟
امیدوارم اتفاق بدتری نیفته چون واقعا این یوپ داغون میشه
این یوپ : حالش خوبه ؟؟
چانگ ووک : عاااا نگران نباش الان زخم شو پانسمان میکنم فک کنم دیگه برسیم عمارت بهوش بیاد
و حالا نکته هایی که باید بگم که خیلی مهمه
¹ - تا وقتی که زخمش خوب نشه حق نداره بلند شه و باید مطلقا استراحت کنه
² - به زخمش فشار نیاره چون بخیه زدم ممکنه باز شه
³ - اگر دوباره خونریزی کرد سریعا پانسمان شو عوض کن چون ممکنه عفونت کنه
⁴ - برای هر دوره عوض کردن پانسمان یه پماد بهت میدم بهش بزن
⁵ - تقریبا دو سه ماه طول میکشه تا زخمش کامل خوب شه و این خیلی مهمه تاکید میکنم اصلا از تخت پا نشه
⁶ - حواست چهار چشمی بهش باشه و کارا رو کلا بسپر به دونگ ووک
تمام اکی ؟؟
این یوپ : یعنی انقد وضعش وخیمه ؟؟ ( بغض* )
چانگ ووک : نه ، نه زیاد ولی خب باید این چیز هایی که گفتم رو حتما انجام بده
این یوپ : ب .... باشه
چانگ ووک : حالا هم برید عمارت من میمونم بهشون کمک میکنم بالاخره تیراندازی هم بلدم
این یوپ : نه من باید اینجا باشم نمیشه
چانگ ووک : نترس ، تو باید آماندا رو ببری عمارت ، کم اون آرتمیس بیچاره رو عذاب بده
________________________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ³³ ¤
_______________________________
این یوپ : چانگ وووووووک زود باش ، زود باش وسایلتو بیار ازت خواهش میکنم زود باش ( بغض* )
چانگ ووک : چیه چی شده
این یوپ : آ ..... آماندا تیر خورده
ویو " چانگ ووک "
یه ذره پایین تر از قلبش تیر خورده بود
و کارمون سخت تر میشد ، چیزی به این یوپ نگفتم تا نگرانش نکنم چون واقعا جای حساسی خورده بود
خون خیلی زیادی از دست داده بود و باعث بی هوشیش شده بود
این یوپ بغض داشت و میدونستم نمیخواست جلو ما گریه کنه
ولی حق داشت !
دیگه وقت و تلف نکردم و کارمو شروع کردم چون میدونستم اگه بیشتر بگذره اتفاقات بدتری میفته
تیراندازی شروع شده بود و بچه های دیگه که عضو های متفرقه باند بودن تیراندازی میکردن نزاشتم این یوپ بره چون با این حال بدی که داشت قطعا تیر میخورد
خیلی معصومانه داشت به آماندا نگاه میکرد تا حالا انقد مظلوم و ناراحت ندیده بودمش یعنی انقد عاشق آمانداس ؟؟
امیدوارم اتفاق بدتری نیفته چون واقعا این یوپ داغون میشه
این یوپ : حالش خوبه ؟؟
چانگ ووک : عاااا نگران نباش الان زخم شو پانسمان میکنم فک کنم دیگه برسیم عمارت بهوش بیاد
و حالا نکته هایی که باید بگم که خیلی مهمه
¹ - تا وقتی که زخمش خوب نشه حق نداره بلند شه و باید مطلقا استراحت کنه
² - به زخمش فشار نیاره چون بخیه زدم ممکنه باز شه
³ - اگر دوباره خونریزی کرد سریعا پانسمان شو عوض کن چون ممکنه عفونت کنه
⁴ - برای هر دوره عوض کردن پانسمان یه پماد بهت میدم بهش بزن
⁵ - تقریبا دو سه ماه طول میکشه تا زخمش کامل خوب شه و این خیلی مهمه تاکید میکنم اصلا از تخت پا نشه
⁶ - حواست چهار چشمی بهش باشه و کارا رو کلا بسپر به دونگ ووک
تمام اکی ؟؟
این یوپ : یعنی انقد وضعش وخیمه ؟؟ ( بغض* )
چانگ ووک : نه ، نه زیاد ولی خب باید این چیز هایی که گفتم رو حتما انجام بده
این یوپ : ب .... باشه
چانگ ووک : حالا هم برید عمارت من میمونم بهشون کمک میکنم بالاخره تیراندازی هم بلدم
این یوپ : نه من باید اینجا باشم نمیشه
چانگ ووک : نترس ، تو باید آماندا رو ببری عمارت ، کم اون آرتمیس بیچاره رو عذاب بده
________________________________________
۳.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.