رمان عشق یا خانواده پارت ۳۱

تهیونگ: ممنون از لطفت
کوک: تشکر
"ویو بعد از اومدن همه ی مهمون ها"
مجری:خانوم ها ‌وآقایون این شما واین عروس و دوماد عزیزمون (توجه کردن تو دارماها یه مجری است)
همه:هو(دست زدن)
مجری:بیان همگی به این زوج تبریک بگیم
"ادمین"
بعد از اینکه مهمون ها به ا/ت و تهیونگ تبریک گفتن دیگه وقت خانواده ها بود که ب۶ این زوج تبریک بگن
(مادر تهیونگ: &،پدر تهیونگ: ٪ ،پدر ا/ت:+ ،مادر ا/ت:×،خواهر ناتنی ا/ت:÷،برادر ناتنی ا/ت:@)
&:پسرم تهیونگ تبریک میگم عزیزم
٪:پسرم دیگه برزگ شده
تهیونگ: ممنون بابت تبریکتون
دیگه نوبت خانواده ا/ت بودو خانواده تهیونگ رفتن نشستن سر جاشون
×:پارک ا/ت بالاخره از دستت راحت شدیم
÷:آره دیگه لازم نیست به حرف تو گوش کنم
@:هع خوشحالم که دیگه ریختت رو نمی بینم
ا/ت:(بغض )
+:دختر نکبتم از دستت خلاص شدم ممنون بابت اسن کارت تهیونگ
تهیونگ: (سکوت)
"ویو تهیونگ ‌"
این خانواده چشه مثلا امروز عروسیه دخترشونه ها چرا اینقدر باهاش بدن
"ویو ا/ت"
ا/ت:ممنون بابت اومدنتون (بغض)
تهیونگ من میرم چند لحظه بیرون بیام
تهیونگ: باشه ،میخوای باهات بیام
ا/ت:میخوام تنها باشم
تهیونگ: اوکی
ادامه دارد ...
لایک ۶
کامنت ۶