نقابـ عشقـ پارتـ ۲
نقابـ عشقـ پارتـ ۲
تا رسیدیـمـ به یهـ ڪمپ خیلیـ ترسیدهـ بودنـ انگـار یهـ لشـکر زامبیـ روشونـ ریختنـ
نایونـ : سلامـ نترسید ما کاریـ باهاتونـ نداریمـ ( به کره ای)
جیهیو : نایونـ اینا کره ای نمیفهمنـ اینگلیسی حرف بزنـ
نایون بازم اون حرفو تکراز کرد اما به اینگلیسی
کم کم ترسشونـ ریختـ
بیایید یکمـ باهم اشنا بشیمـ 🦂
دخترا یکی یکی خودشونـ رو معرفیـ کردنـ
اون امریکایی هامـ همینطور
سلام اسم من ریڪه رییس گروه
ریک : ڪال پسرمـ
ریڪ : شینـ
ریڪ: لری همسرم
ریک: سارا
ریڪ: هری
ریڪ: جیمی
ریڪ: لیـا
ریڪ: و سلنا دختر لیا
و در اخر : دنیل
دخترا: خوشبتیم
دنیلـ : انگـار مالـ اینطرف هـا نیستید مال کجایید ؟
سانـا: ڪره ی جنوبیـ
ریڪ: چند نفرو تا حالـا از دستـ دادید؟
مومو: ما کسی رو از دست ندادیم ولی ما از یه گروه دیگه جدا شدیم
ریڪ: چرا جدا شدید؟
مومو: چونـ خیلیـ ترسیده بودیمـ برای همینـ فرار کردیمـ
ریڪ: کار بدی ڪردین
ریڪ: باهاشونـ چه نسبتی داشتین؟
جیهیو : خوبـ دوستـ پسرامونـ هستنـ
دنیلـ: چند نفرن؟
جویی: هفت
دنیلـ : ما میریم دنبالشون تا پیداشونـ ڪنیمـ
جویی : خیلی ممنونم ❤️
شینـ : ریک و دنیلـ بیایید اینجا
ریڪ : ها باز چیهـ
شینـ ؛ واقعا شما به اینـا اعتمـاد دارید؟ اگهـ گازشون گر فته باشنـ چی؟ اگهـ دروغـ بگنـ چی؟ ها ؟
ریڪـ : اونـا اصلا خطر ناڪ نیستنـ پس اگهـ بلایی سرشون بیاد از تـو میبینم فهمیدی؟ شینـ :با این کاراتـ جون همه مون رو به خطر میندازیـ
ریڪ : ساڪـت شو تو فقطـ جونـ خودتـ براتـ مهمه
شینـ :با این کاراتـ جون همه مون رو به خطر میندازیـ
ریڪ : ساڪـت شو تو فقطـ جونـ خودتـ براتـ مهمه
جویی : دخترا من میترسمـ
سانا: چرا؟
جویی : از اون مرده
سانا: شینـ ؟
جویی : اره
دخترا : اره خیلیـ یه جوریه
تا رسیدیـمـ به یهـ ڪمپ خیلیـ ترسیدهـ بودنـ انگـار یهـ لشـکر زامبیـ روشونـ ریختنـ
نایونـ : سلامـ نترسید ما کاریـ باهاتونـ نداریمـ ( به کره ای)
جیهیو : نایونـ اینا کره ای نمیفهمنـ اینگلیسی حرف بزنـ
نایون بازم اون حرفو تکراز کرد اما به اینگلیسی
کم کم ترسشونـ ریختـ
بیایید یکمـ باهم اشنا بشیمـ 🦂
دخترا یکی یکی خودشونـ رو معرفیـ کردنـ
اون امریکایی هامـ همینطور
سلام اسم من ریڪه رییس گروه
ریک : ڪال پسرمـ
ریڪ : شینـ
ریڪ: لری همسرم
ریک: سارا
ریڪ: هری
ریڪ: جیمی
ریڪ: لیـا
ریڪ: و سلنا دختر لیا
و در اخر : دنیل
دخترا: خوشبتیم
دنیلـ : انگـار مالـ اینطرف هـا نیستید مال کجایید ؟
سانـا: ڪره ی جنوبیـ
ریڪ: چند نفرو تا حالـا از دستـ دادید؟
مومو: ما کسی رو از دست ندادیم ولی ما از یه گروه دیگه جدا شدیم
ریڪ: چرا جدا شدید؟
مومو: چونـ خیلیـ ترسیده بودیمـ برای همینـ فرار کردیمـ
ریڪ: کار بدی ڪردین
ریڪ: باهاشونـ چه نسبتی داشتین؟
جیهیو : خوبـ دوستـ پسرامونـ هستنـ
دنیلـ: چند نفرن؟
جویی: هفت
دنیلـ : ما میریم دنبالشون تا پیداشونـ ڪنیمـ
جویی : خیلی ممنونم ❤️
شینـ : ریک و دنیلـ بیایید اینجا
ریڪ : ها باز چیهـ
شینـ ؛ واقعا شما به اینـا اعتمـاد دارید؟ اگهـ گازشون گر فته باشنـ چی؟ اگهـ دروغـ بگنـ چی؟ ها ؟
ریڪـ : اونـا اصلا خطر ناڪ نیستنـ پس اگهـ بلایی سرشون بیاد از تـو میبینم فهمیدی؟ شینـ :با این کاراتـ جون همه مون رو به خطر میندازیـ
ریڪ : ساڪـت شو تو فقطـ جونـ خودتـ براتـ مهمه
شینـ :با این کاراتـ جون همه مون رو به خطر میندازیـ
ریڪ : ساڪـت شو تو فقطـ جونـ خودتـ براتـ مهمه
جویی : دخترا من میترسمـ
سانا: چرا؟
جویی : از اون مرده
سانا: شینـ ؟
جویی : اره
دخترا : اره خیلیـ یه جوریه
۹.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.