(نفرت نا تمام)Part.10
جیمین*ویو
می خوام برم دنبال لارا ولی نمیدونه که میخوام برم دنبالش.
خواستم یه امتحانی بکنم که دوستم داره یا نه.
به ادم هام دستور دادم که یواشکی برن گوشی ا/ت رو بیارن.
بعد یک ساعت ادم های حرفه ایم گوشیش رو واسم اوردن.
رمزش رو باز کردم.
رفتم توی شماره ها.
یه جا نوشته بود عشقم.
زنگ زدم به اونی که نوشته بود عشقم.
جواب داد یه مرد بود.
قبل از اینکه چیزی بگم یهو مرده گفت
مرده:عزیزم می خوام بیام خونت خودت و واسه ی درد اماده کن چون امروز یکم حالم بد بود.
جیمین:تو کی هستی مرتیکه.
مرده:گوشی لارا دست تو چیکار میکنه
جیمین:لارا دوست دخترمه
مرده:خفه شو اون دوست دختر منه تازه همیشه هم تو بغل من می خوابمه و اولین بارش رو با من تجربه کرده.
جیمین:خفه شو.
بعدشم قط کردم.
دوستم بچه گیم یعنی (جانگ سان) که از بچگی بهش میگفتم سانی.
پیشم بود توی ماشین بهم گفت
سان:چی شده جیمین
جیمین:لارا به من خیانت کرده البته خدا میدونه چقدر دوست پسر داشته و داره
سان:واقعا،از اولش هم مشکوک میزد
جیمین:اما من که همینطور بدون تصفیه حساب ولش نمیکنم
سان:چیکار می خوای بکنی
جیمین:تو یه دقیقه توی،ماشین من الان میام
از ماشین رفتم بیرون چون جلوی در خونه ی لارا بودم.
رفتم داخل خونش.
در زدم اومد در و باز کرد.
دیدم تازه از حموم اومده بیرون.
گفت
لارا:عشقم سلام بیا تو.
جیمین:باشه
لارا:اومدی اینجا نکنه دلت واسم تنگ شده
جیمین:اره خیلی
لارا:بیا باهام.
من و برد توی اتاق.
خودش رو انداخت روی تخت.
و حولش رو داشت باز میکرد.
گفتم
جیمین:نه وایسا
لارا:اها باشه خودت باز کن.
جیمین:اره
رفتم روش لبم رو داشتم میبردم جلوی دهنش.
اونم داشت شلوارم رو باز میکرد.
لبم رو داشتم میبردم جلوی دهنش که چشماش رو بسته بود.
لبم رو به لبش نزدیک کردم ولی جلوتر نرفتم.
یهو چشماش رو باز کرد.
گفت
لارا:چیزی شده
پایان
می خوام برم دنبال لارا ولی نمیدونه که میخوام برم دنبالش.
خواستم یه امتحانی بکنم که دوستم داره یا نه.
به ادم هام دستور دادم که یواشکی برن گوشی ا/ت رو بیارن.
بعد یک ساعت ادم های حرفه ایم گوشیش رو واسم اوردن.
رمزش رو باز کردم.
رفتم توی شماره ها.
یه جا نوشته بود عشقم.
زنگ زدم به اونی که نوشته بود عشقم.
جواب داد یه مرد بود.
قبل از اینکه چیزی بگم یهو مرده گفت
مرده:عزیزم می خوام بیام خونت خودت و واسه ی درد اماده کن چون امروز یکم حالم بد بود.
جیمین:تو کی هستی مرتیکه.
مرده:گوشی لارا دست تو چیکار میکنه
جیمین:لارا دوست دخترمه
مرده:خفه شو اون دوست دختر منه تازه همیشه هم تو بغل من می خوابمه و اولین بارش رو با من تجربه کرده.
جیمین:خفه شو.
بعدشم قط کردم.
دوستم بچه گیم یعنی (جانگ سان) که از بچگی بهش میگفتم سانی.
پیشم بود توی ماشین بهم گفت
سان:چی شده جیمین
جیمین:لارا به من خیانت کرده البته خدا میدونه چقدر دوست پسر داشته و داره
سان:واقعا،از اولش هم مشکوک میزد
جیمین:اما من که همینطور بدون تصفیه حساب ولش نمیکنم
سان:چیکار می خوای بکنی
جیمین:تو یه دقیقه توی،ماشین من الان میام
از ماشین رفتم بیرون چون جلوی در خونه ی لارا بودم.
رفتم داخل خونش.
در زدم اومد در و باز کرد.
دیدم تازه از حموم اومده بیرون.
گفت
لارا:عشقم سلام بیا تو.
جیمین:باشه
لارا:اومدی اینجا نکنه دلت واسم تنگ شده
جیمین:اره خیلی
لارا:بیا باهام.
من و برد توی اتاق.
خودش رو انداخت روی تخت.
و حولش رو داشت باز میکرد.
گفتم
جیمین:نه وایسا
لارا:اها باشه خودت باز کن.
جیمین:اره
رفتم روش لبم رو داشتم میبردم جلوی دهنش.
اونم داشت شلوارم رو باز میکرد.
لبم رو داشتم میبردم جلوی دهنش که چشماش رو بسته بود.
لبم رو به لبش نزدیک کردم ولی جلوتر نرفتم.
یهو چشماش رو باز کرد.
گفت
لارا:چیزی شده
پایان
۷.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.