پارت۳۳
پارت۳۳
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
رفتم با داداشم و هاجون پل استیشن۴ بازی کردم .....۱ساعتی بیشتر میگذشت که گوشیم زنگ خورد با دیدن اسم اوپا سریع برش داشتم و جواب دادم
+ الو سلامممم بیبی (ذوق و خوشحال)
- سلام اوپا رسیدیییی؟(ذوقققق)(باگفتن کلمه ی اوپا همه بهم نگاه کردن)
+اره قشنگم .....بیا دم در خونتون اصلا(ذوق و خوشحال )
- (سریع گوشیو قطع کردم و دویدم تا دم در حیاط سریع درو باز کردم که جونگ کوک و با یه لباس ژذاببببب..... محکم همو بغل کردیم و بعد چند مین جونگ کوک و کشیدم داخل خونه و در و بستم)
+ خب(کمی خنده)
- خببب(کمی خنده)
+خبببببببب(خنده)
- خببببببببببببب(خنده)
+(رو صورتش خم شدمو کل صورتشو غرق بو/سه کردم) خب حالت چطوره بیبی؟(خنده)
-(بغلش کردم)با دیدن تو عالی شدم اوپا(کیوت)
+(متقابل بغلش کردم و روی موهای نرم و مشکی شو ب/وسیدم) قوربونت برم من کوچولوی من
ـ خدانکنهههه اوپا(از بغلش دراومدم و دستشو گرفتم وکشیدمش داخل حال و پیشش ایستادم)
+ سلام من جئون جونگ کوک هستم امیدوارم منو داماد خودتون قبول کنید(به همشون احترامی گذاشتم و بهشون سلام کردم اخرین نفر یه پسر تقریبا همسن خودم بود اول فکر کردم برادر ا.ت ولی اون یکی پسره بیشتر بهش میخورد برادر ا.ت باشه......تو این فکر بودم که ا.ت گفت)
- اوپا ایشون هاجونه پسر خاله ی من (کیوت)
+ عااممم......خوشوقتم(لبخند)
/منم همینطور(لبخند)(ازش خوشم نمیاد ولی حداقل امید وارم ا.ت رو خوشبخت کنه)
- (رفتیم نشستیم رو مبلا ...داداشم باز برگشت بازی کنه ...هاجون هم پیشمون نشست ...مامانمم داشت از اوپا پذیرایی میکرد.....به جونگ کوک نگا کردم که داشت خیلی کیوتتتت شیرموز میخورد ...دم گوشش بهش گفتم) انقد شیرموز نخور ددی(بامزه و اروم)
+(دم گوشش خم شدم و گفتم) پس تو جای شیرموز بهم بده بخورمت(اروم و باخنده و نیشخند)
- (اروم به بازوش زدم )دیوونه(اروم و کیوت)
= هی شوهر ابجی اسمت چی بود؟(کمی خنده و مهربون)
+ عاااممم جونگ کوک ..
=خب جونگ کو...
< پسرم موادب باش ایشون پسراقای جئنونن(لبخند)
+ نه نه اشکال نداره مادر ....باهام راحت باشید(کمی خنده)
= ...عاااام جونگ کوک بیا(لبخند)
+ (بلند شدمو رفتیم کنارش روبه روی تلوزیون که روش پل استیشن۴ نصب شده بود بازی میکرد نشستم.....منتظر حرفش بودم که......)
حمایتتتتتتتتتتتتت لاوامممم : )
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
رفتم با داداشم و هاجون پل استیشن۴ بازی کردم .....۱ساعتی بیشتر میگذشت که گوشیم زنگ خورد با دیدن اسم اوپا سریع برش داشتم و جواب دادم
+ الو سلامممم بیبی (ذوق و خوشحال)
- سلام اوپا رسیدیییی؟(ذوقققق)(باگفتن کلمه ی اوپا همه بهم نگاه کردن)
+اره قشنگم .....بیا دم در خونتون اصلا(ذوق و خوشحال )
- (سریع گوشیو قطع کردم و دویدم تا دم در حیاط سریع درو باز کردم که جونگ کوک و با یه لباس ژذاببببب..... محکم همو بغل کردیم و بعد چند مین جونگ کوک و کشیدم داخل خونه و در و بستم)
+ خب(کمی خنده)
- خببب(کمی خنده)
+خبببببببب(خنده)
- خببببببببببببب(خنده)
+(رو صورتش خم شدمو کل صورتشو غرق بو/سه کردم) خب حالت چطوره بیبی؟(خنده)
-(بغلش کردم)با دیدن تو عالی شدم اوپا(کیوت)
+(متقابل بغلش کردم و روی موهای نرم و مشکی شو ب/وسیدم) قوربونت برم من کوچولوی من
ـ خدانکنهههه اوپا(از بغلش دراومدم و دستشو گرفتم وکشیدمش داخل حال و پیشش ایستادم)
+ سلام من جئون جونگ کوک هستم امیدوارم منو داماد خودتون قبول کنید(به همشون احترامی گذاشتم و بهشون سلام کردم اخرین نفر یه پسر تقریبا همسن خودم بود اول فکر کردم برادر ا.ت ولی اون یکی پسره بیشتر بهش میخورد برادر ا.ت باشه......تو این فکر بودم که ا.ت گفت)
- اوپا ایشون هاجونه پسر خاله ی من (کیوت)
+ عااممم......خوشوقتم(لبخند)
/منم همینطور(لبخند)(ازش خوشم نمیاد ولی حداقل امید وارم ا.ت رو خوشبخت کنه)
- (رفتیم نشستیم رو مبلا ...داداشم باز برگشت بازی کنه ...هاجون هم پیشمون نشست ...مامانمم داشت از اوپا پذیرایی میکرد.....به جونگ کوک نگا کردم که داشت خیلی کیوتتتت شیرموز میخورد ...دم گوشش بهش گفتم) انقد شیرموز نخور ددی(بامزه و اروم)
+(دم گوشش خم شدم و گفتم) پس تو جای شیرموز بهم بده بخورمت(اروم و باخنده و نیشخند)
- (اروم به بازوش زدم )دیوونه(اروم و کیوت)
= هی شوهر ابجی اسمت چی بود؟(کمی خنده و مهربون)
+ عاااممم جونگ کوک ..
=خب جونگ کو...
< پسرم موادب باش ایشون پسراقای جئنونن(لبخند)
+ نه نه اشکال نداره مادر ....باهام راحت باشید(کمی خنده)
= ...عاااام جونگ کوک بیا(لبخند)
+ (بلند شدمو رفتیم کنارش روبه روی تلوزیون که روش پل استیشن۴ نصب شده بود بازی میکرد نشستم.....منتظر حرفش بودم که......)
حمایتتتتتتتتتتتتت لاوامممم : )
۴.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.