دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۷
arslwn
داشتم حرف میزدم که یهو بابام اومد تو کافه با چند تا بادیگارد که پشتش بودن اومد سمتم
بابا ا : به سلام آقا ارسلان چه عجب ما شما رو دیدیم پسرم
ارسلان : اسم منو به دهن کثیفت نیار
من پسر تو نیسم حالا هم گمشو برو
بابا ا : زشته آدم جلو دوستاش با باباش اینطوری رفتار میکنه
ارسلان : گمشو
بابا ا : ارسلان این آخرین باره که بهت میگم یا میای با دختری که من میگم ازدواج میکنی یا مادرت گوشه بیمارستان جون میده
ارسلان: برو گمشو من با تو نمیام خودم پولو جور میکنم
بابا ا : خود دانی
به پیشنهادم فک کن
ارسلان : اینو گفتو رفت
ممد گف : ارسلان چیشده این چی میگه مامانت چرا باید بمیره
ارسلان : مامانم عفونت ریه دارع باید پیوند بخوره خرج عملم ۵۱۰ میلیونه
بابامم اومده میگه خرج عمل مامانت رو میدم به شرطه اینکه با دختری که من میگم ازدواج کنی
ممد : خو پس چرا به من نگفتی
ارسلان : نخواستم ناراحتت کنم
ولش کن خودم یه فکری میکنم
ممد : چطور من همه چیمو بهت میگم هر چی برام پیش میاد بهت میگم که کمکم کنی بعد تو میخاستی به من نگی
خیلی نامردی
ارسلان : اه ممد وایسا
ممد : ارسلان ولم کن برو خودت تنهایی مشکلتو حل کن
ارسلان : من خودم حل میکنم تنهایی تو چرا اینطوری میکنی
ممد : ارسلان برو من دیگ هیچ رفیقی به اسم ارسلان ندارم تو هم همینطور رفیقی به نام ممد نداری
ارسلان : با حرف ممد نشستم زمین داد زدم : خدایا مگه من چقد توان دارم که منو اینطوری امتحان میکنی خسته شدم از بس همه ولم کردن این از بابام اینم از مریضی مامانم آیتم از تنها رفیقم مگه من چیکار کردم
خسته شدمممممم خستهههههه(ب داد و گریه)
ممد : ......
ادامه دارد....
پارت ۷
arslwn
داشتم حرف میزدم که یهو بابام اومد تو کافه با چند تا بادیگارد که پشتش بودن اومد سمتم
بابا ا : به سلام آقا ارسلان چه عجب ما شما رو دیدیم پسرم
ارسلان : اسم منو به دهن کثیفت نیار
من پسر تو نیسم حالا هم گمشو برو
بابا ا : زشته آدم جلو دوستاش با باباش اینطوری رفتار میکنه
ارسلان : گمشو
بابا ا : ارسلان این آخرین باره که بهت میگم یا میای با دختری که من میگم ازدواج میکنی یا مادرت گوشه بیمارستان جون میده
ارسلان: برو گمشو من با تو نمیام خودم پولو جور میکنم
بابا ا : خود دانی
به پیشنهادم فک کن
ارسلان : اینو گفتو رفت
ممد گف : ارسلان چیشده این چی میگه مامانت چرا باید بمیره
ارسلان : مامانم عفونت ریه دارع باید پیوند بخوره خرج عملم ۵۱۰ میلیونه
بابامم اومده میگه خرج عمل مامانت رو میدم به شرطه اینکه با دختری که من میگم ازدواج کنی
ممد : خو پس چرا به من نگفتی
ارسلان : نخواستم ناراحتت کنم
ولش کن خودم یه فکری میکنم
ممد : چطور من همه چیمو بهت میگم هر چی برام پیش میاد بهت میگم که کمکم کنی بعد تو میخاستی به من نگی
خیلی نامردی
ارسلان : اه ممد وایسا
ممد : ارسلان ولم کن برو خودت تنهایی مشکلتو حل کن
ارسلان : من خودم حل میکنم تنهایی تو چرا اینطوری میکنی
ممد : ارسلان برو من دیگ هیچ رفیقی به اسم ارسلان ندارم تو هم همینطور رفیقی به نام ممد نداری
ارسلان : با حرف ممد نشستم زمین داد زدم : خدایا مگه من چقد توان دارم که منو اینطوری امتحان میکنی خسته شدم از بس همه ولم کردن این از بابام اینم از مریضی مامانم آیتم از تنها رفیقم مگه من چیکار کردم
خسته شدمممممم خستهههههه(ب داد و گریه)
ممد : ......
ادامه دارد....
۲.۴k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.