پارت ۱۳
پارت ۱۳
از زبان جیمین: از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۱ باید صبحانه بخوریم لیسا رو بیدار کردم و رفتم براش صبحونه بیارم هنوز متوجه سرم تو دستش نشده بود صبحونه رو آوردم براش و دادم دستش که متوجه سرم تو دستش شد و گفت: جیمینا مگه تو دیشب سرم رو از تو دست من در نیاوردی؟
جیمین: چرا درآوردم پرستار صبح اومد آروم بهت سرم رو زد
لیسا: چیی مگه می خواین سوراخم کنین اینجوری سرم میزنید
جیمین: مگه پلاستیکی که سوراخ بشی
لیسا: ولی اخه، ولش کن راستی فردا باید برم تمرین کنم
جیمین: باشه ولی خودتو اذیت نکن زیاد
از زبان جیمین: از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۱ باید صبحانه بخوریم لیسا رو بیدار کردم و رفتم براش صبحونه بیارم هنوز متوجه سرم تو دستش نشده بود صبحونه رو آوردم براش و دادم دستش که متوجه سرم تو دستش شد و گفت: جیمینا مگه تو دیشب سرم رو از تو دست من در نیاوردی؟
جیمین: چرا درآوردم پرستار صبح اومد آروم بهت سرم رو زد
لیسا: چیی مگه می خواین سوراخم کنین اینجوری سرم میزنید
جیمین: مگه پلاستیکی که سوراخ بشی
لیسا: ولی اخه، ولش کن راستی فردا باید برم تمرین کنم
جیمین: باشه ولی خودتو اذیت نکن زیاد
۲۳۰
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.