مافیایی عاشق من
پارت ۱
مامان کوک : پسرم دیگه بیست ساله شدی باید با یه نفر قرار بزاری.
کوک:مامان من باید عاشق اون فرد باشم، تازه دختری نیست که به علایق من بخوره.
مامان کوک: اول که اگه باهاش بگردی کم کم عاشقش میشی دوم چرا دختری نیست که بهت بخوره...
کوک: ببخشید ولی من هرگز حتی اگه بکشیم هم عاشق اون دختر کثیف «ماریا» نمیشم
مامان کوک:پسرم.....
کوک:مامان از اتاقم برو بیرون«با داد»
ویو ا/ت
ا/ت: سوووووویییااااا
سویا:باز چیه
ا/ت: اخراج شدم،حواسم نبود چایی ریختم رو پیرهن رئیس
سویا:خاک عالم تو سرت
ا/ت:میدونم میدونم
سویا:کوفت و میدونم حالا میخوای چیکار کنی
ا/ت: نمیدونم
سویا:درددددددد
ویو کوک
از سرکار برگشتم داشتم از عصبانیت می مردم اون دختره ی کوچولو با یه چایی باعث شد دیر به جلسه برسم
کوک: ولی اگه با استفاده از اون به مامانم بفهمونم که نمی خوام با ماریا باشم و از اون دختره بخوام باهام قرار بزاره می تونم از دست قر زدن های مامانم راحت بشم. اره فکر خوبیه آفرین به خودم
«بچم یکم خود شیفتس»
تموم شد
شرط :۱۰ لایک
مامان کوک : پسرم دیگه بیست ساله شدی باید با یه نفر قرار بزاری.
کوک:مامان من باید عاشق اون فرد باشم، تازه دختری نیست که به علایق من بخوره.
مامان کوک: اول که اگه باهاش بگردی کم کم عاشقش میشی دوم چرا دختری نیست که بهت بخوره...
کوک: ببخشید ولی من هرگز حتی اگه بکشیم هم عاشق اون دختر کثیف «ماریا» نمیشم
مامان کوک:پسرم.....
کوک:مامان از اتاقم برو بیرون«با داد»
ویو ا/ت
ا/ت: سوووووویییااااا
سویا:باز چیه
ا/ت: اخراج شدم،حواسم نبود چایی ریختم رو پیرهن رئیس
سویا:خاک عالم تو سرت
ا/ت:میدونم میدونم
سویا:کوفت و میدونم حالا میخوای چیکار کنی
ا/ت: نمیدونم
سویا:درددددددد
ویو کوک
از سرکار برگشتم داشتم از عصبانیت می مردم اون دختره ی کوچولو با یه چایی باعث شد دیر به جلسه برسم
کوک: ولی اگه با استفاده از اون به مامانم بفهمونم که نمی خوام با ماریا باشم و از اون دختره بخوام باهام قرار بزاره می تونم از دست قر زدن های مامانم راحت بشم. اره فکر خوبیه آفرین به خودم
«بچم یکم خود شیفتس»
تموم شد
شرط :۱۰ لایک
۷.۰k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.