satan in the role of an angel 🍀
satan in the role of an angel 🍀
شیطان در نقش یک فرشته 🍀
p2
.
.
.
.
.
یه یهو یه صدای بم از پشت سرم گفت:هی بیبی گرل حالت چطوره ؟
ویو ا.ت:تو همون لحظه فهمیدم کیه.چوی یونجون.بدترین عذاب من تو این دنیا ،ازش متنفرم فقط میخاد زیر خواب گیر بیاره.اصلا معلوم نیست فازش چیه.
یونجون:چرا جواب نمیدی!؟
ا.ت:فکر نکنم بخوام با یه ج*ن*د*ه همصحبت بشم
(ادمین:به خدا گوه خوردم فقط رومانه)
یونجون: عزیزم گیر نده دیگه شل کن
ا.ت بلند شد رفت تو حیاط
هایون:ااااا.تتتتتتت
ا.ت:اوه سلام
*همایون خیلی محکم ا.تو بغل کرد*
ا.ت:ارومممم خفم کردیییییی
همایون:باشه گوگولی
ا.ت:من اصلا هم گوگولی نیستم
هایون:ایش باشه
*بعد از مدرسه*
هایون: چطوره بریم شهر بازی ؟؟
ا.ت: حوصله ندارم
هایون:بیا دیگه
ا.ت:نه ولم کن
هایون: للططففاااا 🥺
ا.ت:اوکی باشه
هایون:ههههووورراااا
.
.
ویو هیونجین:وای بچه ها چقدر امروز خوش گذشت
چان:اره قبول داره ولی تو نبودی داشتی به همه معلما فحش میدادی!؟
هیونجین:من؟نه بابا👁️👄👁️
فلیکس: معلومه
چان:بریم شهر بازی؟
هیونجین:اره ایده خوبیه
فلیکس:منم پایم بریم
.
*شهر بازی*
هیونجین:اوهوع این جارو ببین ا.ت و دوستاش
میسو:ولشون کن
چان:اره هیون ولشون کن
هیونجین :اوکی من میرم دستشویی
فلیکس:برو
.
.
هایون:خب ا.ت ببین اومدیم اینجا که خوشحال باشیم
هانا:راست میگه نیومدیم بشینیم یه گوشه
ا.ت:خب من میگم شما برین بازی کنین من اینجا میشینم
هایون:نه توهم بیا
هانا:راست میگه
ا.ت:باشه بزارین برم دستشویی و بیام
هانا:اوکی برو
ویو ا.ت: بلاخره یه بهونه ای گیر آوردم که ولم کنن حد عاقل میتونم یکم آرامش داشته باشم رفتم ش
سمت جایی که روش نوشته بود دستشویی اما وقتی رفتم داخل در یهو قفل شد
....:تو هم گیر انداختن ؟
ا.ت:تو کی هستی؟
...:من..
خماری 😜 ✌🏻
۱۰لایک
۱۰کامنت
بای بای 🪐 ✨
شیطان در نقش یک فرشته 🍀
p2
.
.
.
.
.
یه یهو یه صدای بم از پشت سرم گفت:هی بیبی گرل حالت چطوره ؟
ویو ا.ت:تو همون لحظه فهمیدم کیه.چوی یونجون.بدترین عذاب من تو این دنیا ،ازش متنفرم فقط میخاد زیر خواب گیر بیاره.اصلا معلوم نیست فازش چیه.
یونجون:چرا جواب نمیدی!؟
ا.ت:فکر نکنم بخوام با یه ج*ن*د*ه همصحبت بشم
(ادمین:به خدا گوه خوردم فقط رومانه)
یونجون: عزیزم گیر نده دیگه شل کن
ا.ت بلند شد رفت تو حیاط
هایون:ااااا.تتتتتتت
ا.ت:اوه سلام
*همایون خیلی محکم ا.تو بغل کرد*
ا.ت:ارومممم خفم کردیییییی
همایون:باشه گوگولی
ا.ت:من اصلا هم گوگولی نیستم
هایون:ایش باشه
*بعد از مدرسه*
هایون: چطوره بریم شهر بازی ؟؟
ا.ت: حوصله ندارم
هایون:بیا دیگه
ا.ت:نه ولم کن
هایون: للططففاااا 🥺
ا.ت:اوکی باشه
هایون:ههههووورراااا
.
.
ویو هیونجین:وای بچه ها چقدر امروز خوش گذشت
چان:اره قبول داره ولی تو نبودی داشتی به همه معلما فحش میدادی!؟
هیونجین:من؟نه بابا👁️👄👁️
فلیکس: معلومه
چان:بریم شهر بازی؟
هیونجین:اره ایده خوبیه
فلیکس:منم پایم بریم
.
*شهر بازی*
هیونجین:اوهوع این جارو ببین ا.ت و دوستاش
میسو:ولشون کن
چان:اره هیون ولشون کن
هیونجین :اوکی من میرم دستشویی
فلیکس:برو
.
.
هایون:خب ا.ت ببین اومدیم اینجا که خوشحال باشیم
هانا:راست میگه نیومدیم بشینیم یه گوشه
ا.ت:خب من میگم شما برین بازی کنین من اینجا میشینم
هایون:نه توهم بیا
هانا:راست میگه
ا.ت:باشه بزارین برم دستشویی و بیام
هانا:اوکی برو
ویو ا.ت: بلاخره یه بهونه ای گیر آوردم که ولم کنن حد عاقل میتونم یکم آرامش داشته باشم رفتم ش
سمت جایی که روش نوشته بود دستشویی اما وقتی رفتم داخل در یهو قفل شد
....:تو هم گیر انداختن ؟
ا.ت:تو کی هستی؟
...:من..
خماری 😜 ✌🏻
۱۰لایک
۱۰کامنت
بای بای 🪐 ✨
۲.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.