ماه روشن من فصل²پارت⁵
صب
جیمین
بیدار شدم رفتم لباسمو عوض کردم( اسلاید ²)دیدم هلیا هنوز خوابه یه بوسه رو لبش زدم چ سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت شرکت
هلیا
صب بلند شدم دیدم جیمین کنارم نیست رفتم لباسمو عوض کردم رفتم پایین پیش بچه ها دیدم میسو دویید سمتم و بغلم کرد
میسو:اونی جونم صبحت بخیر خوبی
هلیا:اره عزیزم خودت خوبی
میسو:اره فقط جینا خیلی اذیتم میکنه
هلیا:پدرشو در میارم راستی جیمین کو
میسو:ارباب رفتن سرکار
هلیا:اها اگه میشه برام اب پرتغال بیار صبحونه نمیخورم
میسو:چشم اونی
میسو رفت تا برام اب پرتغال بیاره منم امروز میخواستم با میسو برم بیرون یکم خرید کنیم
اب پرتغالم رو خوردم منو میسو رفتیم رو کاناپه نشستیم زدیم یه فیلم کره ای سینمایی و شروع کردیم به خوردن پاپ کرنمون که دیدم جینا امد پیش من نشست و از پاپ کرنم ورداشت
هلیا:هی هرزه برو خونه رو تمیز کن ببینم
میسو:هی جینا بدو برم دیگه تا اونی من ناراحت نشده
جینا:تو دهنتو ببند با اون اونی گاوت
بلند شدم و یه در گوشی یه جینا زدم که منو پرت کرد و گوشه لبم خورد به میز و پاره شد از دوباره بلندم کرد و پرتم کرد زمین که چشمام سیاهی رفت
میسو
دیدم اون جینا عوضی اجی منو بلند کرد پرت کرد رو زمین و لب پاره شد از دوباره بلندش کرد و پرتش کرد که بیهوش شد زدم زیر گریه که همون موقع اجوما امد و با نگرانی ازم پرسید چی شده کل ماجرا رو گفتم اونم به یکی از بادیگارد بیان جینا رو ببندن به صندلی داخل حال هلیا رو بغل کرد منم با گوشی هلیا چون رمزش اثر انگشت بود و تونستم اثر انگشت هلیا رو بزنم باز کردم زنگ زدم به ارباب
میسو:ا.الو ارباب
جیمین:میسو تویی چیشد*با ترس*
میسو:*کل ماجرا رو تعریف کرد *
جیمین:وایستا دارم میام
جیمین
وقتی اون خبرو شنیدم ماشین رو با اعصبانیت روندم و حرکت کردم سمت خونه
فلش بک به خونه
وقتی رفتم تو دیدم میسو و اجوما دارن گریه میکنن انقدر اعصبانی شده بودم که حالم بد بود و یه شیشه رو شکوندم تو سر جینا
جیمین:عشق من کوووووووو
میسو:ارباب اروم باشید
اجوما:پسرم هلیا رو دکتر داره معاینه میکنه
جیمین:باش ارومم
بعد 20 مین دکتر امد بیرون
جیمین:دکتر چی شد
دکتر:............
━━━━━━♡♥♡━━━━━━
خماری✨🍃
حمایت یادتون نره🫀🪐
اگه کم شد معذرت🐣🍪
شرط برای پارت⁶ :12 لایک 13 کامنت🩰💖
جیمین
بیدار شدم رفتم لباسمو عوض کردم( اسلاید ²)دیدم هلیا هنوز خوابه یه بوسه رو لبش زدم چ سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت شرکت
هلیا
صب بلند شدم دیدم جیمین کنارم نیست رفتم لباسمو عوض کردم رفتم پایین پیش بچه ها دیدم میسو دویید سمتم و بغلم کرد
میسو:اونی جونم صبحت بخیر خوبی
هلیا:اره عزیزم خودت خوبی
میسو:اره فقط جینا خیلی اذیتم میکنه
هلیا:پدرشو در میارم راستی جیمین کو
میسو:ارباب رفتن سرکار
هلیا:اها اگه میشه برام اب پرتغال بیار صبحونه نمیخورم
میسو:چشم اونی
میسو رفت تا برام اب پرتغال بیاره منم امروز میخواستم با میسو برم بیرون یکم خرید کنیم
اب پرتغالم رو خوردم منو میسو رفتیم رو کاناپه نشستیم زدیم یه فیلم کره ای سینمایی و شروع کردیم به خوردن پاپ کرنمون که دیدم جینا امد پیش من نشست و از پاپ کرنم ورداشت
هلیا:هی هرزه برو خونه رو تمیز کن ببینم
میسو:هی جینا بدو برم دیگه تا اونی من ناراحت نشده
جینا:تو دهنتو ببند با اون اونی گاوت
بلند شدم و یه در گوشی یه جینا زدم که منو پرت کرد و گوشه لبم خورد به میز و پاره شد از دوباره بلندم کرد و پرتم کرد زمین که چشمام سیاهی رفت
میسو
دیدم اون جینا عوضی اجی منو بلند کرد پرت کرد رو زمین و لب پاره شد از دوباره بلندش کرد و پرتش کرد که بیهوش شد زدم زیر گریه که همون موقع اجوما امد و با نگرانی ازم پرسید چی شده کل ماجرا رو گفتم اونم به یکی از بادیگارد بیان جینا رو ببندن به صندلی داخل حال هلیا رو بغل کرد منم با گوشی هلیا چون رمزش اثر انگشت بود و تونستم اثر انگشت هلیا رو بزنم باز کردم زنگ زدم به ارباب
میسو:ا.الو ارباب
جیمین:میسو تویی چیشد*با ترس*
میسو:*کل ماجرا رو تعریف کرد *
جیمین:وایستا دارم میام
جیمین
وقتی اون خبرو شنیدم ماشین رو با اعصبانیت روندم و حرکت کردم سمت خونه
فلش بک به خونه
وقتی رفتم تو دیدم میسو و اجوما دارن گریه میکنن انقدر اعصبانی شده بودم که حالم بد بود و یه شیشه رو شکوندم تو سر جینا
جیمین:عشق من کوووووووو
میسو:ارباب اروم باشید
اجوما:پسرم هلیا رو دکتر داره معاینه میکنه
جیمین:باش ارومم
بعد 20 مین دکتر امد بیرون
جیمین:دکتر چی شد
دکتر:............
━━━━━━♡♥♡━━━━━━
خماری✨🍃
حمایت یادتون نره🫀🪐
اگه کم شد معذرت🐣🍪
شرط برای پارت⁶ :12 لایک 13 کامنت🩰💖
۱۱.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.