🍸🍵Beat🍵🍸○●V●○p.1
با خستگی وارد خونه شد و کیفو کفشش رو به اینور اونور پرت کرد
خونه ساکت بود و از اینهمه سکوت تعجب کرده بود..
+اوماا
وارد سالن شد و چشمش به تهیونگ افتاد که روی مبل دراز کشیده و خوابیده
با دیدن تهیونگ که خوابه فکر شیطانی ایی به مغزش اومد
پا تند کرد و از تو اتاقش وسایل آرایشش رو برداشت و بعد پایین مبل ، کنار تهیونگ نشست
خط چشمش رو بیرون آورد و برای تهیونگ خط چشم کشید ، رژگونه رو روی گونه هاش زد و سایه چشمی هم به پلک هاش زد
در آخر ، رژ لب قرمزش رو روی لبهای تهیونگ کشید ...وقتی کارش تموم شد ، بلند شد و به صورت تهیونگ خیره شد
لبش رو گاز گرفته بود تا مبادا صدای خندش بلند شه
تهیونگ با صدای ریزخنده های کسی ، چشماشو باز کرد و با ا/ت مواجه شد که بالاسرش از خنده سرخ شده
فقط با دیدن صورت سرخ ا/ت میتونست بفهمه که حتما یه غلطی کرده
از جاش بلند شد که ا/ت پا به فرار گذاشت و تو اتاقش رفت ، درهم قفل کرد
چشماشو از حرص بست و وقتی باز کرد از تو آینه ایی که رو دیوار بود ، صورتش رو دید
چشماش از تعجب گشاد شد و کم کم عصبانیتش هر لحظه بیشتر میشد
به طرف اتاق ا/ت رفت و محکم پشت هم به در کوبید
-ا/تتتتت...این درووو باز کنننن
ا/ت پشتشو به دیوار داده بود از ته دل میخندید
+تهیونگگ خیلی داف شدییی..جوووون
با لحن ا/ت خندش گرفت ولی سریع قورتش داد
-باز کن این در کوفتیو وگرنه میشکنمش
با لگد به در زد: گفتممم باز کنننن
+به یه شرط
-تو صورتمو ریدی تازه شرطم میذاری؟
+باز نمیکنم
نفس عمیقی کشید: بنال
+باز میکنم ولی منو نزن
با حرف ا/ت تعجب کرد ، تا به امروز حتی یه بارم دست روش بلند نکرده بود پس چرا فکر میکرد الان میخواد اینکارو بکنه؟ یعنی اینقدر به چشم ا/ت خطرناک و بد به نظر میومد؟
خب درسته که خیلی باهم بحث میکردن و همش باهم سرجنگ داشتن ولی یه مدتی بود که تهیونگ رو مود اذیت کردن ا/ت نبود یا شایدم نمیخواست اذیتش کنه
-چرا چرت میگی؟ من کی کتکت زدم؟ باز کن این دروو
آروم قفل درو باز کرد و به تختش پناه برد
درو محکم باز کرد و وارد شد...ا/ت دوباره با دیدن قیافه ی تهیونگ زد زیره خنده ولی با اخم غلیظش ، خندش رو جمع کرد
-بیا اینو برام پاک کن
+اا بهت میاد تهیونگ
-ا/ت گفتم بیا اینارو برام پاک کن
+باشه باشه منو نخور..برو تو دستشویی
داخل سرویس بهداشتی رفت و منتظر ا/ت موند.. بعد چند ثانیه ، با یدونه سربند خرگوشی وارد سرویس بهداشتی شد
-اون چیه؟
رو نوک پاهاش ایستاد و سربند رو به موهای تهیونگ زد تا موهاش تو صورتش نباشه
-یااا
+یواشش..چرا وحشی میشی؟ زدم که موهات تو صورتت نباشه
صابونی برداشت و خواست به صورت تهیونگ بزنه ولی با دیدن اختلاف قدیشون ، پوفی از خستگی کشید
دستشو رو پهلوی ا/ت گذاشت و رو سنگ سرویس بهداشتی نشوند و خودشو بین پاهاش جا کرد
-بیا
خونه ساکت بود و از اینهمه سکوت تعجب کرده بود..
+اوماا
وارد سالن شد و چشمش به تهیونگ افتاد که روی مبل دراز کشیده و خوابیده
با دیدن تهیونگ که خوابه فکر شیطانی ایی به مغزش اومد
پا تند کرد و از تو اتاقش وسایل آرایشش رو برداشت و بعد پایین مبل ، کنار تهیونگ نشست
خط چشمش رو بیرون آورد و برای تهیونگ خط چشم کشید ، رژگونه رو روی گونه هاش زد و سایه چشمی هم به پلک هاش زد
در آخر ، رژ لب قرمزش رو روی لبهای تهیونگ کشید ...وقتی کارش تموم شد ، بلند شد و به صورت تهیونگ خیره شد
لبش رو گاز گرفته بود تا مبادا صدای خندش بلند شه
تهیونگ با صدای ریزخنده های کسی ، چشماشو باز کرد و با ا/ت مواجه شد که بالاسرش از خنده سرخ شده
فقط با دیدن صورت سرخ ا/ت میتونست بفهمه که حتما یه غلطی کرده
از جاش بلند شد که ا/ت پا به فرار گذاشت و تو اتاقش رفت ، درهم قفل کرد
چشماشو از حرص بست و وقتی باز کرد از تو آینه ایی که رو دیوار بود ، صورتش رو دید
چشماش از تعجب گشاد شد و کم کم عصبانیتش هر لحظه بیشتر میشد
به طرف اتاق ا/ت رفت و محکم پشت هم به در کوبید
-ا/تتتتت...این درووو باز کنننن
ا/ت پشتشو به دیوار داده بود از ته دل میخندید
+تهیونگگ خیلی داف شدییی..جوووون
با لحن ا/ت خندش گرفت ولی سریع قورتش داد
-باز کن این در کوفتیو وگرنه میشکنمش
با لگد به در زد: گفتممم باز کنننن
+به یه شرط
-تو صورتمو ریدی تازه شرطم میذاری؟
+باز نمیکنم
نفس عمیقی کشید: بنال
+باز میکنم ولی منو نزن
با حرف ا/ت تعجب کرد ، تا به امروز حتی یه بارم دست روش بلند نکرده بود پس چرا فکر میکرد الان میخواد اینکارو بکنه؟ یعنی اینقدر به چشم ا/ت خطرناک و بد به نظر میومد؟
خب درسته که خیلی باهم بحث میکردن و همش باهم سرجنگ داشتن ولی یه مدتی بود که تهیونگ رو مود اذیت کردن ا/ت نبود یا شایدم نمیخواست اذیتش کنه
-چرا چرت میگی؟ من کی کتکت زدم؟ باز کن این دروو
آروم قفل درو باز کرد و به تختش پناه برد
درو محکم باز کرد و وارد شد...ا/ت دوباره با دیدن قیافه ی تهیونگ زد زیره خنده ولی با اخم غلیظش ، خندش رو جمع کرد
-بیا اینو برام پاک کن
+اا بهت میاد تهیونگ
-ا/ت گفتم بیا اینارو برام پاک کن
+باشه باشه منو نخور..برو تو دستشویی
داخل سرویس بهداشتی رفت و منتظر ا/ت موند.. بعد چند ثانیه ، با یدونه سربند خرگوشی وارد سرویس بهداشتی شد
-اون چیه؟
رو نوک پاهاش ایستاد و سربند رو به موهای تهیونگ زد تا موهاش تو صورتش نباشه
-یااا
+یواشش..چرا وحشی میشی؟ زدم که موهات تو صورتت نباشه
صابونی برداشت و خواست به صورت تهیونگ بزنه ولی با دیدن اختلاف قدیشون ، پوفی از خستگی کشید
دستشو رو پهلوی ا/ت گذاشت و رو سنگ سرویس بهداشتی نشوند و خودشو بین پاهاش جا کرد
-بیا
۶۰.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.