پارت ۲۸
رفت تو
*ارباب ببخشید ولی خانمه ا/ت اومدن این چمدون رو آوردند تازه یه بچه هم دستشون بود
_چی؟(تعجبببب)
*باور کنین من خودم دیدم چمدونتون رو دادن و با اون بچه سریع به. سمته یه ماشین رفتن
سریع پاشدم نمیتونستم دیگه تحمل کنم تا الان هم خوب سرم رو روی بالش نزاشته بودم پس هر جور شده باید پیداش کنم رفتم و لیست همکار های اونجا رو چک کردم نفوذ پیدا کردن به سایتشون اونقدرا هم برای من سخت نبود ا/ت توی بخش پشتیبانی کار میکرد باید بازم خرید میکردم و یه کاری میکردم که خودش اینبار رو هم بیاد باید مطمئن میشدم
(دو روز بعد):
یکی از پستچی ها به طرز عجیبی تو یه تایم ناپدید شده بود و دوباره من باید این کار رو انجام میدادم البته که اضافه کاری میشد و پوله بیشتری میرسید بهم پس بلند شدم یه تاجه گل بود که با توری ازش محافظت میشد رفتم نه نه نهههههههه دوباره که واسه این اربابه نفرین شده است که رفتم و زود گذاشتم دمه دره خونشون و زنگ و زدم تا خواستم بدو بدو فرار کنم دوباره منو دیدن
*ارباب ببخشید ولی خانمه ا/ت اومدن این چمدون رو آوردند تازه یه بچه هم دستشون بود
_چی؟(تعجبببب)
*باور کنین من خودم دیدم چمدونتون رو دادن و با اون بچه سریع به. سمته یه ماشین رفتن
سریع پاشدم نمیتونستم دیگه تحمل کنم تا الان هم خوب سرم رو روی بالش نزاشته بودم پس هر جور شده باید پیداش کنم رفتم و لیست همکار های اونجا رو چک کردم نفوذ پیدا کردن به سایتشون اونقدرا هم برای من سخت نبود ا/ت توی بخش پشتیبانی کار میکرد باید بازم خرید میکردم و یه کاری میکردم که خودش اینبار رو هم بیاد باید مطمئن میشدم
(دو روز بعد):
یکی از پستچی ها به طرز عجیبی تو یه تایم ناپدید شده بود و دوباره من باید این کار رو انجام میدادم البته که اضافه کاری میشد و پوله بیشتری میرسید بهم پس بلند شدم یه تاجه گل بود که با توری ازش محافظت میشد رفتم نه نه نهههههههه دوباره که واسه این اربابه نفرین شده است که رفتم و زود گذاشتم دمه دره خونشون و زنگ و زدم تا خواستم بدو بدو فرار کنم دوباره منو دیدن
۱۰.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.