فیک: بخواطر عشق♡part:1
:ارباب دخترتون رو همین حالا آوردن چیکارشون کنیم؟
تهیونگ: بندازش اتاقم دستاشو ببند
:چشم
تهیونگ:این دختر از وقتی اومده اینجا سگ شده باید تنبیهش کنن
:ارباب ارباب
تهیونگ: ها چیه باز
:ارباب بانو رو سردشون تفنگ گرفته ان
تهیونگ: هن؟چیمیگی تو این واقعا دیگه رد داده اومدم خودم
...ارباب تهیونگ از پله های عمارت بزرگش با ارومی بالا میرفت و نیشخند میزد چون میدونست قراره دختر کوچولوشو به دام بندازه میدونست دختر کوچولوش رامشه
ا/ت دختر کوچولوی هات و کیوت ما همیشه دوست داشت آزاد باشه اون از دورانی که چشماشو وا کرد خودشو تو اون پرورشگاه خراب شده میدید واسش سخت بود هروز تنبیه های سخت هروز ازارو اذیت ...وقتی ۱۵ سالش شد فهمید که گرفتار ارباب اون پرورشگاه شده و صاحب پرورشگاه اونو بچه ی خودش کرده
ا/ت عاشق این بود که روزی صاحب پرورشگاهشو ببینه و الان از آرزوش متنفر شده
.
.
.
تهیونگ وقتی به در اتاق خودش رسید صدای دختر کوچولوی قشنگشو شنید که میگفت نزدیک نیاین خودمو میکشم از همتون متنفرم بسه بسه دیگه نمیخام
تهیونگ: چخبره اینجا(آروم گفت)
افراد اونجا: وای ارباب و به نشانه ی احترام تعظیم کردن
تهیونگ:ا/ت چیکار میکنی اون تفنگو بده من ببینم
ا/ت: نزدیک نشو خودمو میکشم ازت متنفرم
تهیونگ:چی ؟ ازم متنفری؟ تفنگو بده من گفتم
ا/ت: تو منو نمیخای مثل همون موقع ها من تنهام تو ازم چی میخوای بزار زندگیمو بکنم:(
تهیونگ:یلا خودتو بکش
ا/ت: هع باشه . و تفنگو گذاشت رو سرشو و ماشه رو با ترس کشید
تهیونگ:(درحال خندیدن)
ا/ت: چرا نمیزنه این چرا اینطوریه؟
تهیونگ: فک کردی من انقدری ازت متنفرم که بلندشم تفنگ پر تیر بزارم پیشت؟ هی دختر کوچولوی ابلح من😂
ا/ت:بسه ازت متنفرم
تهیونگ: حالا میبینیم کی از اون یکی متنفره
و رفت تفنگو از دستش کشیدو دستشو پیچوندو انداختش رو تخت و روش نشست و به همه دستور داد
تهیونگ: برین بیرون زود من با این دختر کوچولو کار دارم
ا/ت: نههه ولم کن
همه رفتن بیرون و تهیونگ رو ا/ت خوابید و گوششو گاز گرفتو با زبونش شروع به بازی کردن با پیرسینگ های گوشش کرد و لباشو آروم روی گردن ا/ت گذاشت و بوسش کرد و سروش از لا گردن ا/ ت در آورد و گفت دختر کوچولوی من تو که یادت نرفته من صاحبتم؟
ا/ت: چرا چرا یادم نرفته(با ترس)
تهیونگ:خوب پس هرچی من میگم ن؟
ا/ت:بل..بله هرچی شما بگید
تهیونگ: بهت میفهمونم بیب
ا/ت: چ.. چییی؟
فالو:۳۱۰
لایک:۲۰
#تهیونگ
#فیک
تهیونگ: بندازش اتاقم دستاشو ببند
:چشم
تهیونگ:این دختر از وقتی اومده اینجا سگ شده باید تنبیهش کنن
:ارباب ارباب
تهیونگ: ها چیه باز
:ارباب بانو رو سردشون تفنگ گرفته ان
تهیونگ: هن؟چیمیگی تو این واقعا دیگه رد داده اومدم خودم
...ارباب تهیونگ از پله های عمارت بزرگش با ارومی بالا میرفت و نیشخند میزد چون میدونست قراره دختر کوچولوشو به دام بندازه میدونست دختر کوچولوش رامشه
ا/ت دختر کوچولوی هات و کیوت ما همیشه دوست داشت آزاد باشه اون از دورانی که چشماشو وا کرد خودشو تو اون پرورشگاه خراب شده میدید واسش سخت بود هروز تنبیه های سخت هروز ازارو اذیت ...وقتی ۱۵ سالش شد فهمید که گرفتار ارباب اون پرورشگاه شده و صاحب پرورشگاه اونو بچه ی خودش کرده
ا/ت عاشق این بود که روزی صاحب پرورشگاهشو ببینه و الان از آرزوش متنفر شده
.
.
.
تهیونگ وقتی به در اتاق خودش رسید صدای دختر کوچولوی قشنگشو شنید که میگفت نزدیک نیاین خودمو میکشم از همتون متنفرم بسه بسه دیگه نمیخام
تهیونگ: چخبره اینجا(آروم گفت)
افراد اونجا: وای ارباب و به نشانه ی احترام تعظیم کردن
تهیونگ:ا/ت چیکار میکنی اون تفنگو بده من ببینم
ا/ت: نزدیک نشو خودمو میکشم ازت متنفرم
تهیونگ:چی ؟ ازم متنفری؟ تفنگو بده من گفتم
ا/ت: تو منو نمیخای مثل همون موقع ها من تنهام تو ازم چی میخوای بزار زندگیمو بکنم:(
تهیونگ:یلا خودتو بکش
ا/ت: هع باشه . و تفنگو گذاشت رو سرشو و ماشه رو با ترس کشید
تهیونگ:(درحال خندیدن)
ا/ت: چرا نمیزنه این چرا اینطوریه؟
تهیونگ: فک کردی من انقدری ازت متنفرم که بلندشم تفنگ پر تیر بزارم پیشت؟ هی دختر کوچولوی ابلح من😂
ا/ت:بسه ازت متنفرم
تهیونگ: حالا میبینیم کی از اون یکی متنفره
و رفت تفنگو از دستش کشیدو دستشو پیچوندو انداختش رو تخت و روش نشست و به همه دستور داد
تهیونگ: برین بیرون زود من با این دختر کوچولو کار دارم
ا/ت: نههه ولم کن
همه رفتن بیرون و تهیونگ رو ا/ت خوابید و گوششو گاز گرفتو با زبونش شروع به بازی کردن با پیرسینگ های گوشش کرد و لباشو آروم روی گردن ا/ت گذاشت و بوسش کرد و سروش از لا گردن ا/ ت در آورد و گفت دختر کوچولوی من تو که یادت نرفته من صاحبتم؟
ا/ت: چرا چرا یادم نرفته(با ترس)
تهیونگ:خوب پس هرچی من میگم ن؟
ا/ت:بل..بله هرچی شما بگید
تهیونگ: بهت میفهمونم بیب
ا/ت: چ.. چییی؟
فالو:۳۱۰
لایک:۲۰
#تهیونگ
#فیک
۴.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.