پارت 6

به اطراف نگاه کردم حدودا ده تا دختری اونجا بود که هر کدوم گوشه ای نشسته بودن سعی کردم در یا پنجره ای پیدا کنم ولی چیزی نبود رفتم سمت اون دخترا گفتم شما کی هستین اینجا چیکار میکنید خودشون رو معرفی کردن
یکیشون اسمش رز بود گفت ما رو هم مثل شما از اون بار لعنتی آوردن اینجا ما اینجا به عنوان برده یا خدمتکار انتخاب میشیم بعضی وقتها هم میفروشنمون به مافیاهای دیگه
شنیدن اینا برام قابل هضم نبود باید کاری میکردم که فکری به سرم زد میخواستم انجامش بدم
جیمین ویو
بعد از عوض کردن لباس هام اومدم بیرون پسرا هر کدوم جایی نشسته بودن و کاری میکردن گفتم دخترها رو چیکار کردید
جین گفت انداختیم زیر زمین
باید از اون دختره ایملدا استفاده کنم
جیهوپ ولی اون که فقط یه دختره چیکار میتونه بکنه
هه واقعا میدونی چیه اون بادیگارد مون رو کتک زد و دوبار از دست اون غول تشن ها فرار کرد به نظرم باهوش تر از اون چیزی که فکرش رو میکنید
نامجون پس میتونه بدردمون بخوره ولی دختر پیشش چی جیا
تهیونگ اون مال خودمه
جیمین چرا مال تو
تهیونگ چون میخوامش فهمیدین
جیمین با صدای داد و بیداد حرفم نصفه موند از زیر زمین میومد به جیهوپ و جین گفتم برن پایین تا نگاه کنند چی شده اونا رفتن ولی برنگشتن
جیمین برو ببین چی شده