پارت دو
فقط از اتاقش رفتم بیرون به در اتاق تکیه داده بودم تا اروم بشم و بعد برم سر کارم یکهو احساس کردم هیچی پشتم نیست فقط یادمه تو بغل بک بودم
الین:منو بزار زمین
بک:نمیشه
الین:چرط و پرط نگو
بک ولت کرد و به سمت اتاقت راهنماییت کرد با خودت فکر کردی یک روزه رفتی بغل رئیس پس محکم زدی تو سرت و شروع کردی به گریه کردن صدای گریه هات شرکتو پر کرده بود یکی داشت در میزد
الین:بیاتو(با داد)
بک;چشم(با خنده )
بک اومد تو اتاق و روبروت نشست
بک:بابا الان من باید گریه کنم که تو کارمندمی
الین:خجالت میکشه و میخنده
بک:خنده بیشتر بهت میاد
الین:مرسی
بک:قهوه؟
الین:بدم نمیاد
بک:خب پاشو بریم بخوریم
الین:بگو برامون بیارن دیگه
بک:نه اینجوری حال نمیده میریم کافه
الین:منو بزار زمین
بک:نمیشه
الین:چرط و پرط نگو
بک ولت کرد و به سمت اتاقت راهنماییت کرد با خودت فکر کردی یک روزه رفتی بغل رئیس پس محکم زدی تو سرت و شروع کردی به گریه کردن صدای گریه هات شرکتو پر کرده بود یکی داشت در میزد
الین:بیاتو(با داد)
بک;چشم(با خنده )
بک اومد تو اتاق و روبروت نشست
بک:بابا الان من باید گریه کنم که تو کارمندمی
الین:خجالت میکشه و میخنده
بک:خنده بیشتر بهت میاد
الین:مرسی
بک:قهوه؟
الین:بدم نمیاد
بک:خب پاشو بریم بخوریم
الین:بگو برامون بیارن دیگه
بک:نه اینجوری حال نمیده میریم کافه
۲.۳k
۰۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.