خوماشام من پارت ¹

هوففففففف امروز هم گذشت همه چی تکراری و خسته کنندس رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم صبحانه خوردم و رفتم کافه (جیسو و لیا بهترین دوستای ا/ت هستن و تو یه جا کار میکنن)
پرش زمانی رسیدن ا/ت به کافه
جیسو و لیا:سلام
-سلام
مشتری اومد داخل و لیا رفت سفارش رو بگیره
لیا:خوش اومدید
و مِنو رو گذاش روی میز
☆یه کاپوچینو لطفا
لیا:چشم
ا/ت یه کاپوچینو
جیسو:بچه ها امشب میایین بریم بار؟
لیا:آره
-من نمیام
بقیه:چراااا
-حصله ندارم خستم
جیسو:حالا تو بیا خستگیت دَر میره
ا/ت رفت و سفارش رو داد
لیا هم رفت به رئیسشون بگه که زود تر برن خونه و رئیسشون اجازه داد
ا/ت ویو
رسیدم خونه یکم خوابیدم با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم ساعت ۶ بود
یه دوش 5 مینی گرفتم و یه لباس ساده پوشیدم و موهام رو خشک کردم و یه آرایش لایت کردم رفتم پایین که جیسو گفت
جیسو:با اینننننننننن؟
-آره
جیسو:من عمرا بزارم با این لباس بیایی بار
لیا:این لباس برای بار زیادی پوشیده هس
و جیسو رفت اتاقم و یه لباس باز آورد
جیسو:باید اینو بپوشی
-یااااااا من عمرا اینو بپوشم
لیا:باید بپوشی
و به اسرارشون رفتم لباس رو پوشیدم و رفتیم
وقتی وارد بار شدیم بوی الکل و سیگار میومد حالم بهم میخورد
جیسو:بریم اونجا بشینیم
لیا:بریم

(حمایت🌝)
شرطا
۱۰لایک