مافیا من pt16
شرطا نرسیدع بود ولی بخاطر درخواست زیاد یکی گذاشتم
ات
بلاخره بعد صحبت های زیاد با لینا خوابم برد
کوک
صبح بلند شدم امروز باید زود میرفتم انبار
ات
از خواب بلند شدم کارای شخصی و انجام دادم و رفتم پایین که جونگ کوک و پایین روی میز صبحونه دیدم
و رفتم سر میز نشستم
ات : صبح بخیر
کوک : صبح بخیر ( سرد )
داشتیم صبحونه میخوردیم که کوک از سر میز بلند شد و گفت امروز میرم بیرون و زود برمیگردم لباستم برات میفرستم ارایش غلیظم نمیکنی
فهمیدی ؟
ات : ارهه ( چشم غره )
شب بود
لباسم و پوشیدم ( اسلاید بعد ) ( شرمنده بی کیفیته )
ارایشمم کردم ( بچها ات موهاش شبیه عکسس و قیافشم همونه البته اگر قیافه عکسه معلوم باشه )
اماده شدم و رفتم پایین خدمتکارا
عمارت و شبیه قصر کرده بودن
جونگکوکم اومد پایین چقد جذاب شده بود عررررر ( اسلاید سوم )
کوک
تو اون لباس شبیه فرشته ها شده بود
کوک : یادت نره نقشتو
ات : نه یادم نمیره
اینکه بخوام ددی صداش کن برام خجالت اور بود ولی خب چاره ای نداشتم
بعد چند دقیقه همه ی مهمونا اومدن و کوک منو به همه معرفی کرد
کوک
با اعضا سر یه میز نشسته بودیم که
تهیونگ گفت
تهیونگ : پس واقعا دوست دخترته اره ؟ ( یکی از ابروهاشو بالا انداخته )
کوک : اره چرا انقدر برات عجیبه ؟
ته : اخه تو و دوست دختر ؟
کوک : اره چه ربطی داره ؟
جی هوپ : وای تهیونگ چیکارش داری حالا ؟
ته : اخه قشنگ معلومه داره دروغ میگه
کوک : دروغ چی ؟
ته : هرکی رو بتونی گول بزنی منو نمیتونی بگو برای چی اوردیش اینجا ؟
کوک : اههه باشه اوردمش اینجا تا ........
نکته ( همه ی اعضا مافیان حتی تهیونگ مدل نیس تو پارت اول گفتم مدله ولی دروغه همشون مافیان و جیا این اطلاعات که کوک مافیاس و معلوم نیس از کجا اورده ولی تو پارتای بعد میفهمید )
خمارییی
میدونم خیلی بد شد ولی داستان از اینجا جالب میشه
شرطا ۱۵ تا لایک
ات
بلاخره بعد صحبت های زیاد با لینا خوابم برد
کوک
صبح بلند شدم امروز باید زود میرفتم انبار
ات
از خواب بلند شدم کارای شخصی و انجام دادم و رفتم پایین که جونگ کوک و پایین روی میز صبحونه دیدم
و رفتم سر میز نشستم
ات : صبح بخیر
کوک : صبح بخیر ( سرد )
داشتیم صبحونه میخوردیم که کوک از سر میز بلند شد و گفت امروز میرم بیرون و زود برمیگردم لباستم برات میفرستم ارایش غلیظم نمیکنی
فهمیدی ؟
ات : ارهه ( چشم غره )
شب بود
لباسم و پوشیدم ( اسلاید بعد ) ( شرمنده بی کیفیته )
ارایشمم کردم ( بچها ات موهاش شبیه عکسس و قیافشم همونه البته اگر قیافه عکسه معلوم باشه )
اماده شدم و رفتم پایین خدمتکارا
عمارت و شبیه قصر کرده بودن
جونگکوکم اومد پایین چقد جذاب شده بود عررررر ( اسلاید سوم )
کوک
تو اون لباس شبیه فرشته ها شده بود
کوک : یادت نره نقشتو
ات : نه یادم نمیره
اینکه بخوام ددی صداش کن برام خجالت اور بود ولی خب چاره ای نداشتم
بعد چند دقیقه همه ی مهمونا اومدن و کوک منو به همه معرفی کرد
کوک
با اعضا سر یه میز نشسته بودیم که
تهیونگ گفت
تهیونگ : پس واقعا دوست دخترته اره ؟ ( یکی از ابروهاشو بالا انداخته )
کوک : اره چرا انقدر برات عجیبه ؟
ته : اخه تو و دوست دختر ؟
کوک : اره چه ربطی داره ؟
جی هوپ : وای تهیونگ چیکارش داری حالا ؟
ته : اخه قشنگ معلومه داره دروغ میگه
کوک : دروغ چی ؟
ته : هرکی رو بتونی گول بزنی منو نمیتونی بگو برای چی اوردیش اینجا ؟
کوک : اههه باشه اوردمش اینجا تا ........
نکته ( همه ی اعضا مافیان حتی تهیونگ مدل نیس تو پارت اول گفتم مدله ولی دروغه همشون مافیان و جیا این اطلاعات که کوک مافیاس و معلوم نیس از کجا اورده ولی تو پارتای بعد میفهمید )
خمارییی
میدونم خیلی بد شد ولی داستان از اینجا جالب میشه
شرطا ۱۵ تا لایک
۱.۴k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.