فیک کوک(عشق واقعی من)
فیک کوک(عشق واقعی من)
پارت ۷
از زبان کوک
صورتش رو خیلی بهم نزدیک کرده بود دیگه نمیتونستم صبر کنم و ...
لبام رو گذاشتم رو لباش یه بوسه کوچیک زدم و دوباره نگاش کردم حس خیلی خوبی داشت
ا/ت متعجب بود ولی دیدم بعدش خودش لباشو گذاشت رو لبام اولش عجیب بود برام ولی بعدش همراهیش کردم
همینجوری داشتیم ادامه میدادیم که ا/ت ول کرد و گفت
+کوک من ... من خیلی دوستت دارم اینو گفت و یهو غش کرد
فکر کنم از خوردن زیاد مشروب و اینا بود چون خیلی مست بود
سریع براید استایل بغلش کردم و رفتم سمت دوستاش
اون جو: عااا جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی؟
_ الان این مهم نیست ا/ت زیادی مست بود یهو غش کرد آدرس خونشون رو بده
سوجین: عاا لازم نیست خودمون میبریمش
_ نمیشه تو ادرسشو بده یکیتون هم باهام بیاد
سوجین: باشه پس بچه ها من میرم باهاش
هانا و اون جو: باشه رسیدی زنگ بزن
سوجین: باشه
با سوجین و ا/تی که مست بود سوار ماشینم شدیم و رفتیم سمت خونه ی ا/ت
توی راه همش به حرفاش فکر میکنم
یعنی واقعا دوستم داره یا فقط چون مست بود اینو گفت(توی ذهنش میگه)
همینجوری داشتم به حرفای ا/ت فکر میکردم که سوجین داد زد
سوجین: یااااا جونگکوک خونشون رو رد کردیییی
یهو زدم تو ترمز
_ عااا اصلا حواسم نبود و دنده عقب گرفتم
ا/ت رو براید استایل بغل کردم و تا بالا بردم سوجین در رو باز کرد
عجیب بود هیچکس خونشون نبود
ا/ت رو گذاشتم رو تخت و یه نگاه سریع بهش کردم دلم میخواست همینجوری فقط نگاش کنم که سوجین نذاشت گفت بریم
رفتیم سوجین رفت خونشون منم رفتم خونه
خیلی خسته بودم ولی حرفای ا/ت نمیذاشت بخوابم
همینجوری تو فکر بودم که چشمام گرم شد و سیاهی مطلق ....
لایک و فالو کنید:)
پارت ۷
از زبان کوک
صورتش رو خیلی بهم نزدیک کرده بود دیگه نمیتونستم صبر کنم و ...
لبام رو گذاشتم رو لباش یه بوسه کوچیک زدم و دوباره نگاش کردم حس خیلی خوبی داشت
ا/ت متعجب بود ولی دیدم بعدش خودش لباشو گذاشت رو لبام اولش عجیب بود برام ولی بعدش همراهیش کردم
همینجوری داشتیم ادامه میدادیم که ا/ت ول کرد و گفت
+کوک من ... من خیلی دوستت دارم اینو گفت و یهو غش کرد
فکر کنم از خوردن زیاد مشروب و اینا بود چون خیلی مست بود
سریع براید استایل بغلش کردم و رفتم سمت دوستاش
اون جو: عااا جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی؟
_ الان این مهم نیست ا/ت زیادی مست بود یهو غش کرد آدرس خونشون رو بده
سوجین: عاا لازم نیست خودمون میبریمش
_ نمیشه تو ادرسشو بده یکیتون هم باهام بیاد
سوجین: باشه پس بچه ها من میرم باهاش
هانا و اون جو: باشه رسیدی زنگ بزن
سوجین: باشه
با سوجین و ا/تی که مست بود سوار ماشینم شدیم و رفتیم سمت خونه ی ا/ت
توی راه همش به حرفاش فکر میکنم
یعنی واقعا دوستم داره یا فقط چون مست بود اینو گفت(توی ذهنش میگه)
همینجوری داشتم به حرفای ا/ت فکر میکردم که سوجین داد زد
سوجین: یااااا جونگکوک خونشون رو رد کردیییی
یهو زدم تو ترمز
_ عااا اصلا حواسم نبود و دنده عقب گرفتم
ا/ت رو براید استایل بغل کردم و تا بالا بردم سوجین در رو باز کرد
عجیب بود هیچکس خونشون نبود
ا/ت رو گذاشتم رو تخت و یه نگاه سریع بهش کردم دلم میخواست همینجوری فقط نگاش کنم که سوجین نذاشت گفت بریم
رفتیم سوجین رفت خونشون منم رفتم خونه
خیلی خسته بودم ولی حرفای ا/ت نمیذاشت بخوابم
همینجوری تو فکر بودم که چشمام گرم شد و سیاهی مطلق ....
لایک و فالو کنید:)
۱۴.۹k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.