فیک حانگ کوک(رفتار اشتباهی)پارت۷*
دو سال بعد :
بالاخره شرکت من شده بزرگترین شرکت کره و امریکا.یهو دیدم یکی عین گاو اومد تو.
یور:هوی جنی گاوه صد دفعه نگفتم مثل گاو نیا تو؟
جنی:خودت داری می گی گاوه.امروز قرار داره با شرکت جوسو ها.ساعت ۵:۰۰:
یور :باشه
ساعت۳:۳۰
قشنگ معلوم بود نامجون و جنی تو اون یمی اتاق خونه دارن با هم لب می زنن ولی منم که از خودامه اون تا عاشق باشن هی خدا یاد روزای خودم با کوک افتادم چقدر با هم لب می زدیم.
پاشدمی ه دوش گرفتم.موهامو سشوار کردم.ارایش ملیح کردم یه لباس ناز پوشیدم(اسلاید ۲)یادش بخیر اینو واسم کوکی خریده بود.دیگه ساعت۴:۳۰ بود.بود راه افتادم با اقاههه جنی کافه تریا قرار گذاشته بود.بالاخره رسیدم راس ساعت.دیدم نرسیده طرف.سرمو کردم تو گوشیم پنج دقیقه بعد سرم رو با صدایی اشنا بلند کردم.
خانم..خانم
پشمام اون کوک بود ولی به روی خودم نیاوردم.
ببخشید ولی من با شرکت جوسو قرار دارم نه جویو .
کوک:خودم هستم رئیس شرکت جوسو بعد از ازدواج اسمشو تغیر دادم.
قشنک معلوم بود گفت ازدواج که حرص منو دربیاره .هی خدا جو یو مخفف اسم منو کوک بود ولی العان مخفف کوک و جوتسو.
یور:معذرت می خوام پس خب شما مقدار پیشنهادی دارید برای سرمایه گذاری؟
کوک:اوووم سه میلیارد وون خوب هست؟
یور :بله
کوک:فقط من می خوام فردا بیام روند کاراتون رو ببینم مشکلی نیست؟
یور :نه مشکلی نیست می گم مشاورم براتون بفرسته ادرس رو.
کوک :راستی لطفا بگین قرار بعدی رئیس تون بیاد برای قرار یمسری کارای مهم دارم.
یور:خب العان به خود رئیس گفتین.
کوک:چ.....چییییییی می خوای بگی تو رئیس هستی؟
یور:تو نه شما.بعدم بله بعدشم خداخافظ.
بلند شدم و اومدم بیرون می کشمت جنی همینطور تو نامجون.
رسیدم خونه در رو باز کردم چراغا خاموش بود.کفشمو گذاشت تو جا کفشی که وارتا چشم دیدم.
یور:یااااا سکتم دادید روانیا
نامجون و جنی باهم:منتظر تو بودیم.
یور:ده خد اقل چراقارو روشن کنین کثافتا.برید گمشید از جلو چشمام که می دونستین و چیزی نگفتین.
نامجون :من نمی دونستم.
جنی:دروغ می گه من بهش گفته بودم.
یور:اگر تا دوثانیه ی دیگه از حلو چشام گم نشید خوردتون می کم هااااااااا
دوتاییشون پریدند تو اتاق های خودشون.
(پارت بعدی به شرص ده تا کامنت ۱۵ تا لایک)
بالاخره شرکت من شده بزرگترین شرکت کره و امریکا.یهو دیدم یکی عین گاو اومد تو.
یور:هوی جنی گاوه صد دفعه نگفتم مثل گاو نیا تو؟
جنی:خودت داری می گی گاوه.امروز قرار داره با شرکت جوسو ها.ساعت ۵:۰۰:
یور :باشه
ساعت۳:۳۰
قشنگ معلوم بود نامجون و جنی تو اون یمی اتاق خونه دارن با هم لب می زنن ولی منم که از خودامه اون تا عاشق باشن هی خدا یاد روزای خودم با کوک افتادم چقدر با هم لب می زدیم.
پاشدمی ه دوش گرفتم.موهامو سشوار کردم.ارایش ملیح کردم یه لباس ناز پوشیدم(اسلاید ۲)یادش بخیر اینو واسم کوکی خریده بود.دیگه ساعت۴:۳۰ بود.بود راه افتادم با اقاههه جنی کافه تریا قرار گذاشته بود.بالاخره رسیدم راس ساعت.دیدم نرسیده طرف.سرمو کردم تو گوشیم پنج دقیقه بعد سرم رو با صدایی اشنا بلند کردم.
خانم..خانم
پشمام اون کوک بود ولی به روی خودم نیاوردم.
ببخشید ولی من با شرکت جوسو قرار دارم نه جویو .
کوک:خودم هستم رئیس شرکت جوسو بعد از ازدواج اسمشو تغیر دادم.
قشنک معلوم بود گفت ازدواج که حرص منو دربیاره .هی خدا جو یو مخفف اسم منو کوک بود ولی العان مخفف کوک و جوتسو.
یور:معذرت می خوام پس خب شما مقدار پیشنهادی دارید برای سرمایه گذاری؟
کوک:اوووم سه میلیارد وون خوب هست؟
یور :بله
کوک:فقط من می خوام فردا بیام روند کاراتون رو ببینم مشکلی نیست؟
یور :نه مشکلی نیست می گم مشاورم براتون بفرسته ادرس رو.
کوک :راستی لطفا بگین قرار بعدی رئیس تون بیاد برای قرار یمسری کارای مهم دارم.
یور:خب العان به خود رئیس گفتین.
کوک:چ.....چییییییی می خوای بگی تو رئیس هستی؟
یور:تو نه شما.بعدم بله بعدشم خداخافظ.
بلند شدم و اومدم بیرون می کشمت جنی همینطور تو نامجون.
رسیدم خونه در رو باز کردم چراغا خاموش بود.کفشمو گذاشت تو جا کفشی که وارتا چشم دیدم.
یور:یااااا سکتم دادید روانیا
نامجون و جنی باهم:منتظر تو بودیم.
یور:ده خد اقل چراقارو روشن کنین کثافتا.برید گمشید از جلو چشمام که می دونستین و چیزی نگفتین.
نامجون :من نمی دونستم.
جنی:دروغ می گه من بهش گفته بودم.
یور:اگر تا دوثانیه ی دیگه از حلو چشام گم نشید خوردتون می کم هااااااااا
دوتاییشون پریدند تو اتاق های خودشون.
(پارت بعدی به شرص ده تا کامنت ۱۵ تا لایک)
۳۵.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.