پارت4

ویو جیهوپ
بعد از اینکه ات رفت رفتم مپرسشون دوست نداشتم بهش بگم دارم کمکی میشم میخواستم سوپرایز شه و از طرف دیگه هم میخواست حواسم باشه پسرا بهش نزدیک نشن چون میخوام بهش اعتراف کنم وقتی منو دید چشاش برق زد میتونم بگم ات خیلی سرده اما پیش من یه پیشی کیوته
قرار بود برگه هایی برای تعیین شغل بهشون بدم تا توی اون شغل مورد علاقشونو بنویسن و توی همون رشته فعالیت کنن بعد وقتی نپبت ات شد بهش لبخند زدم اونم متاقابلا لبخند زد احساس کردم پروانه داره تو قلبم پرواز میکنه(بچم چه احساسیههه♥🦋)
زنگ تفریح خورد بعد سوهو سر کلش پیدا شد و گفت
سوهو: خوب خوب میبینم با اون پسره صمبمیی(به تو چه🤐)
ات: اره خوب که چی؟
بعد یه دفعه دست زد به گودی کمرم و مور مورم شد اههه بعد یه دفعه وقتی جیهوپ اوکد انگار قرمز شده بود رگای دستش زده بود بیرون و سوهو سیر کتک زد و بچه ها جداشون کردن یه دفته دسمو گرفت و ازم پرسید
جیهوپ: ات حالت خوبه؟ چیزیت نشد؟
ات: نگران نباش جیهوپ مرسی♡
جیهوپ: باشه فقط بعد از ظهر بیا کتابخونه کارت دارم
ات: باش
(بچه ها یه توضیح بدم جیهوپ خودش خونه داره و خیلی پولداره اما ات بدبخت وضیعت مالی اوکیی نداره بعد مامان باباشم مردن)