انتقام 2
پارت 15
نشستم که نمیدونم چیشد که خوابم برد که یک دفعه صدای آژیر شنیدم بلند شدم که دیدم این صدا از اتاق آت میاد سریع رفتم که دیدم خط خط دستگاه صاف شده قلب آت دیگه کار نمیکنه و همه دارن به آت شک میدن افتادم زمین
کوک:آت لطفاً لطفاً بیدار شو لطفاً اتت(داد گریه)
چند دقیقه گذشت و من فقط گریه میکردم که دیدم صدای آژیر دیگه نمیاد بلند شدم که دیدم ضربان آت برگشته دکتر اومد بیرون
کوک:اقای دکتر چی شده
دکتر :چیزی نیست ایست قلبی بود
یغشو گرفتم کوک:به این میگی چیزی نیست(داد)
دکتر :آقای جئون توی همچین عملی بیمار بیماری قلبی هم داشته پس همچین چیزی طبیعیه که خوشبختانه خانومتون ردشون کردن الآنم بهوش میان
یغشو ول کردم و گفتم کوک:میتونی بری
رفتم سمت پنجره
یکم وایستادم که دیدم چشماش باز شد
رفتم برم تو که پرستار جلومو گرفت دکتر صدا زد
دکتر رفت بعد از چند دقیقه برگشت
دکتر :آقای جئون تبریک میگم واقعا خانوم قوی دارین حالشون کاملن خوب شده ولی بهتر استرس و فشار عصبی نداشته باشن
کوک:باشه ممنون میتونم ببینم
دکتر :البته الان میبرنشون بخش
کوک:باشه ممنون
آت بردن بخش رفتم پیشش
کوک:آت خوبی
با سرشو تکون داد بهش گفتم
کوک :چرا حرف نمیزنی؟؟
دیدم چیزی نمیگه که پرستار صدا کردم پرستار اومد گفت
پرستار:بعد عمل نباید تا یه روز حرف بزنن و زیاد بیدار باشن
کوک : آها ممنون کی مرخص میشه
پرستار:باید از دکتر بپرسین
کوک:باشه ممنون
رفتم پیش دکتر دکتر گفت دو روز باید باشه
فلش بک به دوروز بعد
ویو آت :
اخیش الان خوب خوب خوبم و کوک خیلی خوشحاله منم چون دیگه از بیمارستان و دکتر خلاص میشم
کوک :بریم خانوم کیم
آت :اهههه
کوک :چی شد
آت :الان دیگه اون پرستار خوشتیپ نمیبینم ؟؟
کوک :آتتتت
آت :چیه
کوک :بریم(عصبانی )
آت :برییم ولی من هر روز باید بیام پیش دکتر
کوک :نخیر شما دیگه به این بیمارستان نمیایین
آت :چرااا
کوک :چون من میگم
آت :مگه تو به حرف من گوش دادی
کوک : چه حرفی
آت :قبل عمل چی گفتم عطر نزن خوشتیپم جایی نرو
کوک :من به خاطر تو اینو پوشیدم
آت :واقعا ؟؟
کوک :اره کوچولوی من
آت :خودتی ولی از فردا با همون تیپ که گفتم میری بیرون
کوک :نه
آت :پس منم هر روز میام اینجا
کوک :باشه باشه تو بردی من دیگه تیپ نمیزنم تو هم اینجا نمیای
آت :باشه
کوک یه بوس از لپ آت کرد و رفتن سمت عمارت و آینده ای که باید باهم بسازن
پایان
امیدوارم دوست داشته باشین ❤️
نشستم که نمیدونم چیشد که خوابم برد که یک دفعه صدای آژیر شنیدم بلند شدم که دیدم این صدا از اتاق آت میاد سریع رفتم که دیدم خط خط دستگاه صاف شده قلب آت دیگه کار نمیکنه و همه دارن به آت شک میدن افتادم زمین
کوک:آت لطفاً لطفاً بیدار شو لطفاً اتت(داد گریه)
چند دقیقه گذشت و من فقط گریه میکردم که دیدم صدای آژیر دیگه نمیاد بلند شدم که دیدم ضربان آت برگشته دکتر اومد بیرون
کوک:اقای دکتر چی شده
دکتر :چیزی نیست ایست قلبی بود
یغشو گرفتم کوک:به این میگی چیزی نیست(داد)
دکتر :آقای جئون توی همچین عملی بیمار بیماری قلبی هم داشته پس همچین چیزی طبیعیه که خوشبختانه خانومتون ردشون کردن الآنم بهوش میان
یغشو ول کردم و گفتم کوک:میتونی بری
رفتم سمت پنجره
یکم وایستادم که دیدم چشماش باز شد
رفتم برم تو که پرستار جلومو گرفت دکتر صدا زد
دکتر رفت بعد از چند دقیقه برگشت
دکتر :آقای جئون تبریک میگم واقعا خانوم قوی دارین حالشون کاملن خوب شده ولی بهتر استرس و فشار عصبی نداشته باشن
کوک:باشه ممنون میتونم ببینم
دکتر :البته الان میبرنشون بخش
کوک:باشه ممنون
آت بردن بخش رفتم پیشش
کوک:آت خوبی
با سرشو تکون داد بهش گفتم
کوک :چرا حرف نمیزنی؟؟
دیدم چیزی نمیگه که پرستار صدا کردم پرستار اومد گفت
پرستار:بعد عمل نباید تا یه روز حرف بزنن و زیاد بیدار باشن
کوک : آها ممنون کی مرخص میشه
پرستار:باید از دکتر بپرسین
کوک:باشه ممنون
رفتم پیش دکتر دکتر گفت دو روز باید باشه
فلش بک به دوروز بعد
ویو آت :
اخیش الان خوب خوب خوبم و کوک خیلی خوشحاله منم چون دیگه از بیمارستان و دکتر خلاص میشم
کوک :بریم خانوم کیم
آت :اهههه
کوک :چی شد
آت :الان دیگه اون پرستار خوشتیپ نمیبینم ؟؟
کوک :آتتتت
آت :چیه
کوک :بریم(عصبانی )
آت :برییم ولی من هر روز باید بیام پیش دکتر
کوک :نخیر شما دیگه به این بیمارستان نمیایین
آت :چرااا
کوک :چون من میگم
آت :مگه تو به حرف من گوش دادی
کوک : چه حرفی
آت :قبل عمل چی گفتم عطر نزن خوشتیپم جایی نرو
کوک :من به خاطر تو اینو پوشیدم
آت :واقعا ؟؟
کوک :اره کوچولوی من
آت :خودتی ولی از فردا با همون تیپ که گفتم میری بیرون
کوک :نه
آت :پس منم هر روز میام اینجا
کوک :باشه باشه تو بردی من دیگه تیپ نمیزنم تو هم اینجا نمیای
آت :باشه
کوک یه بوس از لپ آت کرد و رفتن سمت عمارت و آینده ای که باید باهم بسازن
پایان
امیدوارم دوست داشته باشین ❤️
۴.۲k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.