Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part12
(صبح)
(شیرین)
با صدای سعید از خواب پریدم
سعید: پاشو شیرین پاشووو خانوم
شیرین:چیشده؟
سعید: تازه میگه چیشده مگه بهت نگفتم ک شبا برو تو اتاقت و درهم قفل کن
از جام بلند شدم و یکدفعه یاد دیشب افتادم
شیرین: دیشب جن دیدم ترسیدیم امدم تو اتاق میکائل
یک دفعه گردنم درد گرفت اخی کردم ک دست زدم دیدم پانسمان شده تو ایینه نگاه کردم دیدم گردنمو پانسمان کردن
سعید: دیشب میکائل میخواسته ترو با چاقو بکشه
شیرین:چی؟ ولی اون که
سعید: باور نمکنی بیا دوربین هارو نگاه کن
گوشیشو دراورد و فیلم ظبط شده دوربین نشونم داد ک خوابیده بودم میکائل با چاقو امد و نصف گلوم رو زد ک سعید و افرادش امد
شیرین: ببخشید براتون همش دردسر درست میکنم
سعید: سعی کن درست نکنی اگه بلایی سرت بیاد جواب پدرمادرتو چی بدیم
شیرین: من فکر کردم
سعید: اون یک مریض روانی
از اتاق امدم بیرون دیدم بازم بردنش تو اتاق شیشه ای
شیرین: یک سوال چرا همش میکائل تو اتاق شیشه میزارینش؟
سعید:اونجا گذشته خودشو برای ۱ ساعت فراموش میکنه و اینجوری اروم میشه
شیرین: باز ک میاد بیرون یادش میاد؟
سعید: اره یادش میاد ولی چون ارامش بخش بهش میزنیم ارومه تا چند ساعت
شیرین:چرا شبا بیداره؟
سعید: چون عاشق شبه
شیرین:امیدی هست ک خوب بشه؟
سعید: اره هست ولی تاریخش معلوم نیست
شیرین: یک درخواست دارم ازتون
سعید: بگید؟
شیرین: میتونم زنگ بزنم به مامانم
سعید:اره حتما
رفتم تو اتاق سعید و با تلفن اونجا زنگ زدم به خونمون
مامان سمیه:سلام بله؟
شیرین:سلام مامان خبی شیرینم
مامان سمیه:سلام مادر خبی کجایی تو؟
شیرین: سرکارم دیگ خوبین مامانجون خوبه؟
مامان سمیه: خوبیم تو چی خوبی چرا یک زنگ نمزنی؟
شیرین:اینجا گوشی انتن نمیده مامان
مامان سمیه: اذیتت ک نمکنن
شیرین:مامان این چی حرفی مگه امدم اینجا چیکار کنم من پرستار و مشاور هستم
مامان سمیه:اخه من قربونت برم
صدای مردی امد ک صدای عمو لاشیم بود
شیرین:اون لاشی کثافت امده؟
مامان سمیه: شیرین تو هنوز فراموش نکردی
شیرین: کی تجاوز عموش رو فراموش میکنه مامان بندازش بیرون
مامان سمیه:نمیشه من باید برم خداحافز
مامانم اینو گفت و قطع کرد منم مشت زدم به میز
سعید:حالتون خوبه؟
شیرین:میتونم برم یک سر خونمون کار واجبه
سعید: اره میتونی
یک تاکسی گرفتم و رفتم به طرف خونه....
Part12
(صبح)
(شیرین)
با صدای سعید از خواب پریدم
سعید: پاشو شیرین پاشووو خانوم
شیرین:چیشده؟
سعید: تازه میگه چیشده مگه بهت نگفتم ک شبا برو تو اتاقت و درهم قفل کن
از جام بلند شدم و یکدفعه یاد دیشب افتادم
شیرین: دیشب جن دیدم ترسیدیم امدم تو اتاق میکائل
یک دفعه گردنم درد گرفت اخی کردم ک دست زدم دیدم پانسمان شده تو ایینه نگاه کردم دیدم گردنمو پانسمان کردن
سعید: دیشب میکائل میخواسته ترو با چاقو بکشه
شیرین:چی؟ ولی اون که
سعید: باور نمکنی بیا دوربین هارو نگاه کن
گوشیشو دراورد و فیلم ظبط شده دوربین نشونم داد ک خوابیده بودم میکائل با چاقو امد و نصف گلوم رو زد ک سعید و افرادش امد
شیرین: ببخشید براتون همش دردسر درست میکنم
سعید: سعی کن درست نکنی اگه بلایی سرت بیاد جواب پدرمادرتو چی بدیم
شیرین: من فکر کردم
سعید: اون یک مریض روانی
از اتاق امدم بیرون دیدم بازم بردنش تو اتاق شیشه ای
شیرین: یک سوال چرا همش میکائل تو اتاق شیشه میزارینش؟
سعید:اونجا گذشته خودشو برای ۱ ساعت فراموش میکنه و اینجوری اروم میشه
شیرین: باز ک میاد بیرون یادش میاد؟
سعید: اره یادش میاد ولی چون ارامش بخش بهش میزنیم ارومه تا چند ساعت
شیرین:چرا شبا بیداره؟
سعید: چون عاشق شبه
شیرین:امیدی هست ک خوب بشه؟
سعید: اره هست ولی تاریخش معلوم نیست
شیرین: یک درخواست دارم ازتون
سعید: بگید؟
شیرین: میتونم زنگ بزنم به مامانم
سعید:اره حتما
رفتم تو اتاق سعید و با تلفن اونجا زنگ زدم به خونمون
مامان سمیه:سلام بله؟
شیرین:سلام مامان خبی شیرینم
مامان سمیه:سلام مادر خبی کجایی تو؟
شیرین: سرکارم دیگ خوبین مامانجون خوبه؟
مامان سمیه: خوبیم تو چی خوبی چرا یک زنگ نمزنی؟
شیرین:اینجا گوشی انتن نمیده مامان
مامان سمیه: اذیتت ک نمکنن
شیرین:مامان این چی حرفی مگه امدم اینجا چیکار کنم من پرستار و مشاور هستم
مامان سمیه:اخه من قربونت برم
صدای مردی امد ک صدای عمو لاشیم بود
شیرین:اون لاشی کثافت امده؟
مامان سمیه: شیرین تو هنوز فراموش نکردی
شیرین: کی تجاوز عموش رو فراموش میکنه مامان بندازش بیرون
مامان سمیه:نمیشه من باید برم خداحافز
مامانم اینو گفت و قطع کرد منم مشت زدم به میز
سعید:حالتون خوبه؟
شیرین:میتونم برم یک سر خونمون کار واجبه
سعید: اره میتونی
یک تاکسی گرفتم و رفتم به طرف خونه....
۸.۷k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.