تو کی هستی
تو کی هستی
پارت چهارم
درو که باز کردم از چیزی که دیدم خیلی شوکه شدم
ا,ت:ت...تو اینجا چکار میکنی
آروم آروم عقب میرفتم
ا,ت : یونگ تو منو از کجا پیدا کردی؟
هی میومد جلو تر و من عقب میرفتم خوردم به میز از پشت کمرم خم شد دیگه نمیتونستم کاری کنم
ا,ت:گائول خواهش میکنم کمکم کن ،خواهش میکنم
گائول رفت بیرون و بهم محل نذاشت
یونگ: چیه تعجب کردی دوست پسرت که وقتی متأهلی اومدی خونش واسه شوهرت کار میکنه؟
ا,ت:چی؟همچین چیزی امکان نداره،اون با من اینکارو نمیکنه
بهر حال از اینجا برو بیرون برو خونت اینجا خونه تو نیست که همینجوری اومدی داخل...
یونگ:نکنه خونه توئه؟وقتی من رئیسشم یعنی اینکه تمام اموالش مال منه و تو از همون اول قبل اینکه ببینمت مال من بودی و هستی و از این به بعد حق نداری با هیچ مردی حرف بزنی
ا,ت:مگه تو کی هستی که میگی من چکار کنم چکار نکنم به تو ربطی نداره بعدشم اموال اون مال خودشه تو فقط صاحب کارخونه ای هستی که توش کار میکنه نه هیچ کس دیگه
دستمو گرفت و بزور منو برد ،انداختم تو ماشین و با عصبانیت حرکت کرد چشمامو بسته بودم از ترس که به جایی رسیدیم که نمیشناختم فقط فهمیدم یه عمارته و نمیدونستم اون عمارت کیه
یونگ: پیاده شو
ا,ت: واسه چی؟
یونگ:بهت گفتم پیاده شو((با داد))
ا,ت:....
دستمو گرفت و بزور آوردم بیرون و همونجوری که دستمو فشار میداد دستمو گرفت و برد داخل یه عمارت بزرگ بود با کلی خدمتکار
یونگ:......
خیلی پارت کوتاه و چرتی شد ولی خب بازم تحملش کنین 😂
پارت چهارم
درو که باز کردم از چیزی که دیدم خیلی شوکه شدم
ا,ت:ت...تو اینجا چکار میکنی
آروم آروم عقب میرفتم
ا,ت : یونگ تو منو از کجا پیدا کردی؟
هی میومد جلو تر و من عقب میرفتم خوردم به میز از پشت کمرم خم شد دیگه نمیتونستم کاری کنم
ا,ت:گائول خواهش میکنم کمکم کن ،خواهش میکنم
گائول رفت بیرون و بهم محل نذاشت
یونگ: چیه تعجب کردی دوست پسرت که وقتی متأهلی اومدی خونش واسه شوهرت کار میکنه؟
ا,ت:چی؟همچین چیزی امکان نداره،اون با من اینکارو نمیکنه
بهر حال از اینجا برو بیرون برو خونت اینجا خونه تو نیست که همینجوری اومدی داخل...
یونگ:نکنه خونه توئه؟وقتی من رئیسشم یعنی اینکه تمام اموالش مال منه و تو از همون اول قبل اینکه ببینمت مال من بودی و هستی و از این به بعد حق نداری با هیچ مردی حرف بزنی
ا,ت:مگه تو کی هستی که میگی من چکار کنم چکار نکنم به تو ربطی نداره بعدشم اموال اون مال خودشه تو فقط صاحب کارخونه ای هستی که توش کار میکنه نه هیچ کس دیگه
دستمو گرفت و بزور منو برد ،انداختم تو ماشین و با عصبانیت حرکت کرد چشمامو بسته بودم از ترس که به جایی رسیدیم که نمیشناختم فقط فهمیدم یه عمارته و نمیدونستم اون عمارت کیه
یونگ: پیاده شو
ا,ت: واسه چی؟
یونگ:بهت گفتم پیاده شو((با داد))
ا,ت:....
دستمو گرفت و بزور آوردم بیرون و همونجوری که دستمو فشار میداد دستمو گرفت و برد داخل یه عمارت بزرگ بود با کلی خدمتکار
یونگ:......
خیلی پارت کوتاه و چرتی شد ولی خب بازم تحملش کنین 😂
۱.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.