تصور کن
تصور کن
با تاعو دعوات شده و رفتی خونه مامانت
یه چند روز گذشته ولی خبری از تاعو نیست
خیلی از دستش عصبانی هستی😠 ،برمیگردی به خونت.
از بیرون که به خونه نگاه میکنی میبینی همه چراغ های خونه خواموشه پس حتما تاعو خونه نیست😕
درو باز میکنی و وارد خونت میشی
صدا های عجیب از توی اتاق میاد و توهم با ترس میری وارد اتاق میشی😓
(همین که در اتاق رو باز کردی لامپ ها روشن مشن و صدای دست زدن میاد)
(خودت یهو شکه میشی و جیغ میزنی)
(اعضا هم اونجا هستن)
تو :تاااعوو این چه کاری بود کردی هااا🙀
تاعوو:اشتی کردی دیگه؟
تو:نچ،عمرا اشتی کنم
(تاعو از پشت سرش یه پاندا کوچولو که تو دستش یه انگشتره میاره بیرون)
تاعو:حالا چی؟
تو:اممم نه من هنوزم قهرم
(تاعو یهو بغلت میکنه و لبتو میبوسه ،توهم تعجب زده نگاش میکنی)
(تاعو تا امد یه چیزی بگه تو میپری وست حرفشو میگی :باشه باشه من اشتی کردم
تاعو اروم میزنه تو سرت و میگی :دیونه کی بودی لعنتی
(باهم میزنین زیر خنده...
♥ ♥ ♥
با تاعو دعوات شده و رفتی خونه مامانت
یه چند روز گذشته ولی خبری از تاعو نیست
خیلی از دستش عصبانی هستی😠 ،برمیگردی به خونت.
از بیرون که به خونه نگاه میکنی میبینی همه چراغ های خونه خواموشه پس حتما تاعو خونه نیست😕
درو باز میکنی و وارد خونت میشی
صدا های عجیب از توی اتاق میاد و توهم با ترس میری وارد اتاق میشی😓
(همین که در اتاق رو باز کردی لامپ ها روشن مشن و صدای دست زدن میاد)
(خودت یهو شکه میشی و جیغ میزنی)
(اعضا هم اونجا هستن)
تو :تاااعوو این چه کاری بود کردی هااا🙀
تاعوو:اشتی کردی دیگه؟
تو:نچ،عمرا اشتی کنم
(تاعو از پشت سرش یه پاندا کوچولو که تو دستش یه انگشتره میاره بیرون)
تاعو:حالا چی؟
تو:اممم نه من هنوزم قهرم
(تاعو یهو بغلت میکنه و لبتو میبوسه ،توهم تعجب زده نگاش میکنی)
(تاعو تا امد یه چیزی بگه تو میپری وست حرفشو میگی :باشه باشه من اشتی کردم
تاعو اروم میزنه تو سرت و میگی :دیونه کی بودی لعنتی
(باهم میزنین زیر خنده...
♥ ♥ ♥
۲۱.۹k
۱۴ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.