&ددی جذاب من♡
&ددی_جذاب_من♡
p⁵
_____________________________________________
_=گگگگگگگگگگ
٪=کل خونه رو دنبال هم دویدن
ویو راوی
بعد از سه دنبال بازی طولانی شد ولی ا.ت هنوز ادامه میداد
که دید کوک خسته شده رفت بالا تا کار های تهیونگ رو انجام بده
ویو ا.ت
رفتم توی اتاقم تا کار های رئیس رو انجام بدم تا آنقدر مشغول کار شدم که نفهمیدم کی زمان گذشت نگاه به ساعت انداختم دیدم سه نصف شبه
دهنم سرویس شد تا بدوزم شون ساعت ۴ کارم تموم شد و توی دوتا جعبه خوشگل گذاشتمشون رفتم که به استقبال خواب بروم
صبح>>>>>>>
ساعت ۷:۳۰ بیدار شدم شتتتتتتتتتتتنتتتتتتتتتتتتنتتت
دیرم شد تند تند صبونه رو خوردم و جعبه ها رو با کمک کوک تو ماشین گذاشتم و گاز دادم تا رسیدیم شرکت با کوک جعبه ها دو بردم بالا (کوک با ا.ت رفت تا کمکش کنه ولی نمیدونه رئیس تهیونگه )دم اتاق تهیونگ در زدم و وارد شدم واووو هر روز جذاب تر از دیروز ♡
ویو ته
امروز جیمین اومده بود شرکت گرم صحبت بودیم که ا.ت و یه پسره وارد اتاق شدن که دوتا جعبه گذاشتن زمین یه کم قیافه پسره آشنا بود دقت کردم دیدم کوکه داد زدم
+=کوک تو اینجا چه کار میکنی؟
ویو کوک
رفتیم توی اتاق رئیس ا.ت یهو رئیسش گف کوک تو اینجا چی کار میکنی دقت کردم دیدم تهیونگه
ویو ا.ت
دیدم تهیونگ داد زد کوک پشمام ریخت
ویو راوی کوک و ته و جیمین داشتن خوش و بش میکردن که ا.ت گف
باح
p⁵
_____________________________________________
_=گگگگگگگگگگ
٪=کل خونه رو دنبال هم دویدن
ویو راوی
بعد از سه دنبال بازی طولانی شد ولی ا.ت هنوز ادامه میداد
که دید کوک خسته شده رفت بالا تا کار های تهیونگ رو انجام بده
ویو ا.ت
رفتم توی اتاقم تا کار های رئیس رو انجام بدم تا آنقدر مشغول کار شدم که نفهمیدم کی زمان گذشت نگاه به ساعت انداختم دیدم سه نصف شبه
دهنم سرویس شد تا بدوزم شون ساعت ۴ کارم تموم شد و توی دوتا جعبه خوشگل گذاشتمشون رفتم که به استقبال خواب بروم
صبح>>>>>>>
ساعت ۷:۳۰ بیدار شدم شتتتتتتتتتتتنتتتتتتتتتتتتنتتت
دیرم شد تند تند صبونه رو خوردم و جعبه ها رو با کمک کوک تو ماشین گذاشتم و گاز دادم تا رسیدیم شرکت با کوک جعبه ها دو بردم بالا (کوک با ا.ت رفت تا کمکش کنه ولی نمیدونه رئیس تهیونگه )دم اتاق تهیونگ در زدم و وارد شدم واووو هر روز جذاب تر از دیروز ♡
ویو ته
امروز جیمین اومده بود شرکت گرم صحبت بودیم که ا.ت و یه پسره وارد اتاق شدن که دوتا جعبه گذاشتن زمین یه کم قیافه پسره آشنا بود دقت کردم دیدم کوکه داد زدم
+=کوک تو اینجا چه کار میکنی؟
ویو کوک
رفتیم توی اتاق رئیس ا.ت یهو رئیسش گف کوک تو اینجا چی کار میکنی دقت کردم دیدم تهیونگه
ویو ا.ت
دیدم تهیونگ داد زد کوک پشمام ریخت
ویو راوی کوک و ته و جیمین داشتن خوش و بش میکردن که ا.ت گف
باح
۶.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.