فیک (وقتی که دزدیدنت...)
ته : دیگه لازم نیست بری اونجا (پوزخند)
ا/ت : چش..م (ترسیده لبخند)
ته : هومم
داشتم به سمت اتاقی که داده بودن میرفتم در رو که باز کردم دیدم کوک رو تخت دراز کشیده جوری که منتظرم بوده ترسیدم چون نگاه های سنگین ش رو حس میکردم رفتم سمت تخت و روش اروم دراز کشیدم جو سنگین بود
که کوک شکستش و گفت
کوک : نمیخوای بیای بغ//لم؟ (نگاه ترسناک)
ا/ت : چ...شم (ترسیده و لکنت)
کوک : خوبه (پوزخند)
رفتم تو بغلش که خوابم برد اونقدر که بغلش گرم نرم بود صبح بیدار شدم ساعت ۱۰ بود ...
شرایط :
فالوور : 285
لایک : 20
کمپانی استار : @compani_star 70 فالوور
شرط هارو برسونید👏🏻🌷
بایی⭐️🪄
#فیک #فیکشن #تهکوک
ا/ت : چش..م (ترسیده لبخند)
ته : هومم
داشتم به سمت اتاقی که داده بودن میرفتم در رو که باز کردم دیدم کوک رو تخت دراز کشیده جوری که منتظرم بوده ترسیدم چون نگاه های سنگین ش رو حس میکردم رفتم سمت تخت و روش اروم دراز کشیدم جو سنگین بود
که کوک شکستش و گفت
کوک : نمیخوای بیای بغ//لم؟ (نگاه ترسناک)
ا/ت : چ...شم (ترسیده و لکنت)
کوک : خوبه (پوزخند)
رفتم تو بغلش که خوابم برد اونقدر که بغلش گرم نرم بود صبح بیدار شدم ساعت ۱۰ بود ...
شرایط :
فالوور : 285
لایک : 20
کمپانی استار : @compani_star 70 فالوور
شرط هارو برسونید👏🏻🌷
بایی⭐️🪄
#فیک #فیکشن #تهکوک
۱۱.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.