داستان ترسناک قسمته ۲ اخر ... و رفت پیشه مامانش تا غذا بخ
داستان ترسناک قسمته ۲ اخر __ ... و رفت پیشه مامانش تا غذا بخوره نرگس بهش پیام داد و گفت : دارم میام...
نگار ترسید و رفت ب پلیس زنگ بزنه و پلیس جواب داد نگار گفت؛
سلام : و همه ماجرا رو گفت و پلیس گفت؛
ما میایم اونجا تا بگیریمش و پلیس اومد شب شد نرگس اومده بود با لباس سیاه و کلاه نگار تو خونه بود با پدر و مادرش پلیس تا دید نرگس اونجاست گرفتنش و ب نگار خبر دادن چندروز شد پلیس زنگ زد ب نگار و گفت اسمه واقعیش نرگس نبود و گفت.! قبلن پدر و مادرشو کشته و الان داره پدر و مادره بقیه رو میکشه.!!
میدونم عن شد فقط ببین 🧸
نگار ترسید و رفت ب پلیس زنگ بزنه و پلیس جواب داد نگار گفت؛
سلام : و همه ماجرا رو گفت و پلیس گفت؛
ما میایم اونجا تا بگیریمش و پلیس اومد شب شد نرگس اومده بود با لباس سیاه و کلاه نگار تو خونه بود با پدر و مادرش پلیس تا دید نرگس اونجاست گرفتنش و ب نگار خبر دادن چندروز شد پلیس زنگ زد ب نگار و گفت اسمه واقعیش نرگس نبود و گفت.! قبلن پدر و مادرشو کشته و الان داره پدر و مادره بقیه رو میکشه.!!
میدونم عن شد فقط ببین 🧸
۱۲۵
۱۲ آبان ۱۴۰۳