تناسخ توکیو ریونجرز به جهنمی به اسم ایران

ویو راوای

کانا پرید بغل شینیجیرو همه بر زخمی نگاهی میکردن که کانا گفت زود فیلم بزارینن
ران فیلم ایرانیه ترسناک گذاشت(به مولا اسمش یادم نیست ولی دیدمش با پسر خاله عممه اینا اینا تو خودشون شاشیدن😂)

تا فیلم شروع شد مایکی خوابش برد
همه به جز کانا اولش گفتن این چیه
و کانا پوکر گفت میفهمین
که یکهو. یک چیزی پرید تو صحنه
و همه تعجب به کانا

کانا: اهم اهم اینجا...

همه: ایراننن
فیلم تموم شد کانا برای همه تو اتاقی جا انداخت
و همه خوابید
(ساعت ۲:۳٠ شب)
بلند شد لباس استین بلند سفیدش و شلوار اینا پوشید اوباش رو هم اماده کرد

و اللن دیگه ۳ بود صبح بود. کانا شروع به صبحونه اماده کردن کرد
که یکهو مایکی از پشتش گفت اهم بو خوبی
کانا: ترسوندیم
مایکی: گومنه ولی کجا
کانا: مرخصیم تموم شد باید برم سر کارم
مایکی: مگه چند سالته؟
کانا: خب ۱۱ امسال میرم ۱۲(کسایی که فکر میکنن بنده۱۱ اینا سالمه نشیتم😑🗿)
مایکی: اخه.... تو این سن
کانا اوباش رو پوشید و یک تاره موش هم پیدا نبود
مایکی؛ امم پس اینجوری حجاب میکنید ـ. ولی موهات رنگش خیلی نازه(مو های کانا از ابی کمرنگ شروع میشه و پایانش پرنگه)
کانا: داخل این دنیا همه یا موهاشون طلای یا قهوی سیاه. یا یکم قرمز ایناست همه خیال میکنن رنگه
اوه من باید برم
مایکی: گامبارهه