خدمتکار عمارت ما

پارت:۲۲
جیمین:اوکیه...امشب میمونیم
بورام:اوهوم
کوک:اوگیه...من برم اتاق مهمان رو براتون اماده کنم...!
ات:وایسا منم بیام کمکت
_فردا صبح_
ات ویو:
بانوری که به چشمام میخورد بیدار شدم...خواستم بلند شم که کوک نزاشت
کوک:بزار یکم ارامش بگیرم..
ات:پاشو...پاشو خودتو لوس نکن
کوک:نوموخوام...بیا بگلم...
=و ات رو سفت تر بغل کرد=
میمنی و بورام:صب بخیر
ات:صبح به خیر
کوک:هوم...
بورام:ات جونم وسایل صبحونه رو اماده کنم؟
ات:نه عزیم...به اجوما میگم اماده کنه
بورام:باشه
=کوک و جیمین درحال گیم زدن=
کوک:اهااا...و....یس....من بردم
جیمین:انتقاممو میگیرم جئون جونگ کوکککککککک
کوک:‌‌‌.....[خنده خرگوشی]
ات:چرا این انقد کیوتههه،؟،
بورام:شوهرامون دوتاشوک کیوتن
ات:اره...خنده های کوکی کیوته
بورام:دستای جیمین ناناص و کوشولو و کیوته
ات و بورام:عرررررر
جیمین:میگم...عشقم..زن داداش‌...میاین بریم سفر؟
ات:س..سفر؟
کوک:اره برین ایتالیا....
ات:ام‌.اوکی
بورام:ایتالیااا‌‌‌....کشور مورد علاقمههه
ات:واای....منممم
بورام و ات:عررررر
کوک:خیلی خوب...پس برای پس فردا بلیط میگیرم
ات:وااای‌‌....‌خیلییی خوشحالممم
کوک:کیوت من
ات:ناناص من
کوک:خیلی خوب اجوما شما ناهار درست کن...بچه ها...کی پایس بریم شهر بازی...،
ات:مممممنننننن
بورام:مننننن
جیمین:مننننننن
کوک:مننننن
کوک:پس بزنین بریمممم