عشق اشتباه 27
و خودشو تو بغل کوک جا داد
.
.
.
صبح که بیدار شدیم دیدم کوک و داره منو نگاه میکنه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : صبح توام بخیر
ات : چرا نشستی منو نگاه میکنی
کوک : خب... عه ... اها منتظر بودم بیدار شی
ات : اها
کوک : امروز بریم بیرون؟
ات : اره بریم
کوک : خب پس الان صبحانه بخوریم یکم فیلم ببینیم بعد لباساتو بپوش اماده شو
تا بریم
ات : اوکی
رفتیم پایین صبحانه خوردیم بعد یکم استراحت کردیم و فیلم دیدیم بعدم شروع به اماده شدن کردیم
من یه لباس تقریبا باز پوشیدم و موهامو با اتو صاف کردن و یکم ارایش کردم
.
.
.
خب بعد از نیم ساعت رسیدیم پاساژ و شروع به خرید کردیم
همینجوری داشتیم خرید میکردیم که من یکی از دوستای دانشگاهمو دیدم
اراد: ات خودتی؟
ات: عه سلام اراد خوبی
ارا: سلام عزیزم خوبم مرسی تو خوبی
ات : مرسی راستی معرفی کنم اراد ایشون دوسته من جونگ کوکه
و جونگ کوک ایشونم دوست دانشگاه که
ارا: اوم خوشبختم
کوک: خوشبختم
ارا: خب ات چیکار میکردی اینجا
ات : هیچی اومدیم بگردیم
ارا: راستی از کای چخبر
ات : امم خب دیگه باهم نیستیم
ارا:عه چه بد
و بغلش کرد
اشکال نداره بلخره یروزی رابطتون به هم میخورد دیگه
ات : اوهوم
ارا : خب من یکم کار دارم باید برم یروز دیگه ای حتما باهم قرار بذاریم همو ببینیم
ات : باشه حتما
خدافظ
ویو ارا
من خیلی از ات هوشم میومد ینی همه از ات خوششون میومد ولی اون دقیقا رو دشمنم دست گذاشته بود ینی کای
وقتی گفت دیگه با کای نیست خیلی خوشحال شدم
ولی خب معلوم بود اون پسره جونگ کوکم بدش نمیاد ازش
وقتی دیدمشون دستشو گرفته بود
ولی خب چون کار داشتم بهش گفتم یروزی با هم قرار میذاریم و خداحافظی کردم و تنهاشون گذاشتم
ویو کوک
از پسره خوشم نیومد
یجوری بود
تقریبا صمیمیم بودن پسره قضیه کای و اینارو میدونست
بغلشم کرد
فقط سه ماهه باهم دوستن
بعد من روم نمیشه به ات اعتراف کنم
تو همین فکرا بودم که پسره رفت
کوک : دوسش داری
ات : معلومه که نه
کوک : ولی زیاد باهم صمیمی بودین
گذاشتی بغلت کنه
ات : خب دوستمه
نمیتونم بگم بغلم نکن
کوک : پس منم باید بعل کنی
ات : حسودی میکنی
کوک : نه حسودیم چی
ات : باشه توام بیا بغلم
و همو بغل کردنو یکم دیگه به خرید ادامه دادن تا اینکه کوک گوشیش زنگ خورد
کوک : من میرم گوشیمو جواب بدم
همینجا بمون باشه
ات : باشه
همینجوری نشسته بودم و تو حال خودم بودم که یهو
لطفا حمایت 🐈🍷
خب من یکم الان کرمم گرفته تصمیم گرفتم شرط بذارم برا اولین بار
یاح یاح یاح🤓🎀
خب شرطا
لایک :10
کامنت:3
.
.
.
صبح که بیدار شدیم دیدم کوک و داره منو نگاه میکنه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : صبح توام بخیر
ات : چرا نشستی منو نگاه میکنی
کوک : خب... عه ... اها منتظر بودم بیدار شی
ات : اها
کوک : امروز بریم بیرون؟
ات : اره بریم
کوک : خب پس الان صبحانه بخوریم یکم فیلم ببینیم بعد لباساتو بپوش اماده شو
تا بریم
ات : اوکی
رفتیم پایین صبحانه خوردیم بعد یکم استراحت کردیم و فیلم دیدیم بعدم شروع به اماده شدن کردیم
من یه لباس تقریبا باز پوشیدم و موهامو با اتو صاف کردن و یکم ارایش کردم
.
.
.
خب بعد از نیم ساعت رسیدیم پاساژ و شروع به خرید کردیم
همینجوری داشتیم خرید میکردیم که من یکی از دوستای دانشگاهمو دیدم
اراد: ات خودتی؟
ات: عه سلام اراد خوبی
ارا: سلام عزیزم خوبم مرسی تو خوبی
ات : مرسی راستی معرفی کنم اراد ایشون دوسته من جونگ کوکه
و جونگ کوک ایشونم دوست دانشگاه که
ارا: اوم خوشبختم
کوک: خوشبختم
ارا: خب ات چیکار میکردی اینجا
ات : هیچی اومدیم بگردیم
ارا: راستی از کای چخبر
ات : امم خب دیگه باهم نیستیم
ارا:عه چه بد
و بغلش کرد
اشکال نداره بلخره یروزی رابطتون به هم میخورد دیگه
ات : اوهوم
ارا : خب من یکم کار دارم باید برم یروز دیگه ای حتما باهم قرار بذاریم همو ببینیم
ات : باشه حتما
خدافظ
ویو ارا
من خیلی از ات هوشم میومد ینی همه از ات خوششون میومد ولی اون دقیقا رو دشمنم دست گذاشته بود ینی کای
وقتی گفت دیگه با کای نیست خیلی خوشحال شدم
ولی خب معلوم بود اون پسره جونگ کوکم بدش نمیاد ازش
وقتی دیدمشون دستشو گرفته بود
ولی خب چون کار داشتم بهش گفتم یروزی با هم قرار میذاریم و خداحافظی کردم و تنهاشون گذاشتم
ویو کوک
از پسره خوشم نیومد
یجوری بود
تقریبا صمیمیم بودن پسره قضیه کای و اینارو میدونست
بغلشم کرد
فقط سه ماهه باهم دوستن
بعد من روم نمیشه به ات اعتراف کنم
تو همین فکرا بودم که پسره رفت
کوک : دوسش داری
ات : معلومه که نه
کوک : ولی زیاد باهم صمیمی بودین
گذاشتی بغلت کنه
ات : خب دوستمه
نمیتونم بگم بغلم نکن
کوک : پس منم باید بعل کنی
ات : حسودی میکنی
کوک : نه حسودیم چی
ات : باشه توام بیا بغلم
و همو بغل کردنو یکم دیگه به خرید ادامه دادن تا اینکه کوک گوشیش زنگ خورد
کوک : من میرم گوشیمو جواب بدم
همینجا بمون باشه
ات : باشه
همینجوری نشسته بودم و تو حال خودم بودم که یهو
لطفا حمایت 🐈🍷
خب من یکم الان کرمم گرفته تصمیم گرفتم شرط بذارم برا اولین بار
یاح یاح یاح🤓🎀
خب شرطا
لایک :10
کامنت:3
۸.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.