۴۹
ا/ت: الو کوک قطع نکن
دستیار: قطع شد
پ.ک: دستیار من میرم بیرون یه کار فوری پیش اومده
کوک: بابا خیلی ازت ناامید شدم
دستیار: چشم اقا بفرمایید
بابام رفت
کوک: التماست میکنم من از مامانت خبر دارم میدونم نیاز به عمل داره خودم ده برابر حقوقی که بابام بهت میده میدم فقط بزار باهاش حرف بزنم
دستیار: دروغ گو
کوک: راستمیگم به جون خودم
دستیاری: به عشقی که به ا/ت داری بگو
کوک: باشه به عشقی که به ا/ت دارم نمیزارم هیچکس بفهمه التماست میکنم هرچی بخوای بهت میدم
دستیار: باشه بیا صبر کن بابات گوشیش که پیشش بود
کوک:بابام ۲ گوشی داره
زنگ زدم به گوشی بابام
کوک: ا/ت
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: باورش برام که تو جونگکوکی که میشناختم نبودی ولی مهم نیست من برای یه چیز دیگه زنگ زدم
کوک: ا/ت باید ببینمت ولی الان نمیتونم باید باهم حرف بزنیم اشتباه فهمیدی من بهت خیانت نکردم منو دزدیده بودن
ا/ت: به یه بچه بگو باور نمیکنه ولی حالا دیگه مهم نیست چه خیانت کرده باشی چه نه فقط میخوام بدونی عاشقتم عاشقت بودم عاشقت هستم عاشقت خواهم بود عزیزم برام مهم نیست چه حسی بهم داری ولی بدون من عاشقتم
کوک: ا/ت
ا/ت: گوش کن فقط من یه رازی بهت نگفتم اون روزی که مینهو اومد در خونمون بعد تو نامه نوشته بودی من اومدم ولی دیر رسیدم خیلی ناراحت شدم وای میخوام بدونی اومدم از قبل برام مهم بودی خیلی خوشحال شدم وارد زندگیم شدی همه جوره پشتم بودی مثل یه پدر دوست بودی مثل یه رفیق صمیمی بودی مثل یه برادر عاشقم بودی چه نبودی ولی من حسش میکرد مثل یه دوست پسر همه چیزم بودی که خودم تنها نمیتونستم به زندگیم ادامه بدم زندگی بدون تو برام سخت بود ولی زنگ زدم بگم میخوام خودم به زندگیم پایان بدم
کوک:چیکار میخوای کنی ا/ت
ا/ت: اتفاقی نمیفته نترس دوست دارم خدافظ
کوک:|/ت صبر کن
دستیار: صحبتاتو کردی
سریع بلند شدم رفتم سمت اتاق ا/ت
کوک: کجاییی؟ ا/ت
در حموم رو باز کردم ا/ت تو وان بود و دستش خونی بود
سریع رفتم سمتش
کوک: ا/ت پاشو
یه چیزی گذاشتم و جلوی خونریزی دستش رو گرفتم
کوک: عزیزم بلند شو تروخدا
دستیار: چیشده؟
کوک: برو بیرون
یه حوله ای گذاشتم رو ا/ت
و زنگ زدم امبولانس
سه ساعت بعد
دستیار: بیا یه چیزی بخور سه روز درست چیزی نخوردی
کوک: چونهو اگه خوب نشد چی؟
دستیار: خوب میشه
ببینید چقدر مهربونم فردا امتحان دارم صبح زود بلند شدم برای شما نوشتم پس شما هم برام یه دوست دارم تو کامنتا بنویسید😂(اعتماد به نفسو😂)من که خیلی دوستون دارم اگه شما دارید برام تو کامنتا بنویسید بهم روحیه بدید تا پارت بعد هم بزارم😂
#فیک
#سناریو
دستیار: قطع شد
پ.ک: دستیار من میرم بیرون یه کار فوری پیش اومده
کوک: بابا خیلی ازت ناامید شدم
دستیار: چشم اقا بفرمایید
بابام رفت
کوک: التماست میکنم من از مامانت خبر دارم میدونم نیاز به عمل داره خودم ده برابر حقوقی که بابام بهت میده میدم فقط بزار باهاش حرف بزنم
دستیار: دروغ گو
کوک: راستمیگم به جون خودم
دستیاری: به عشقی که به ا/ت داری بگو
کوک: باشه به عشقی که به ا/ت دارم نمیزارم هیچکس بفهمه التماست میکنم هرچی بخوای بهت میدم
دستیار: باشه بیا صبر کن بابات گوشیش که پیشش بود
کوک:بابام ۲ گوشی داره
زنگ زدم به گوشی بابام
کوک: ا/ت
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: باورش برام که تو جونگکوکی که میشناختم نبودی ولی مهم نیست من برای یه چیز دیگه زنگ زدم
کوک: ا/ت باید ببینمت ولی الان نمیتونم باید باهم حرف بزنیم اشتباه فهمیدی من بهت خیانت نکردم منو دزدیده بودن
ا/ت: به یه بچه بگو باور نمیکنه ولی حالا دیگه مهم نیست چه خیانت کرده باشی چه نه فقط میخوام بدونی عاشقتم عاشقت بودم عاشقت هستم عاشقت خواهم بود عزیزم برام مهم نیست چه حسی بهم داری ولی بدون من عاشقتم
کوک: ا/ت
ا/ت: گوش کن فقط من یه رازی بهت نگفتم اون روزی که مینهو اومد در خونمون بعد تو نامه نوشته بودی من اومدم ولی دیر رسیدم خیلی ناراحت شدم وای میخوام بدونی اومدم از قبل برام مهم بودی خیلی خوشحال شدم وارد زندگیم شدی همه جوره پشتم بودی مثل یه پدر دوست بودی مثل یه رفیق صمیمی بودی مثل یه برادر عاشقم بودی چه نبودی ولی من حسش میکرد مثل یه دوست پسر همه چیزم بودی که خودم تنها نمیتونستم به زندگیم ادامه بدم زندگی بدون تو برام سخت بود ولی زنگ زدم بگم میخوام خودم به زندگیم پایان بدم
کوک:چیکار میخوای کنی ا/ت
ا/ت: اتفاقی نمیفته نترس دوست دارم خدافظ
کوک:|/ت صبر کن
دستیار: صحبتاتو کردی
سریع بلند شدم رفتم سمت اتاق ا/ت
کوک: کجاییی؟ ا/ت
در حموم رو باز کردم ا/ت تو وان بود و دستش خونی بود
سریع رفتم سمتش
کوک: ا/ت پاشو
یه چیزی گذاشتم و جلوی خونریزی دستش رو گرفتم
کوک: عزیزم بلند شو تروخدا
دستیار: چیشده؟
کوک: برو بیرون
یه حوله ای گذاشتم رو ا/ت
و زنگ زدم امبولانس
سه ساعت بعد
دستیار: بیا یه چیزی بخور سه روز درست چیزی نخوردی
کوک: چونهو اگه خوب نشد چی؟
دستیار: خوب میشه
ببینید چقدر مهربونم فردا امتحان دارم صبح زود بلند شدم برای شما نوشتم پس شما هم برام یه دوست دارم تو کامنتا بنویسید😂(اعتماد به نفسو😂)من که خیلی دوستون دارم اگه شما دارید برام تو کامنتا بنویسید بهم روحیه بدید تا پارت بعد هم بزارم😂
#فیک
#سناریو
۲.۷k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.