شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 9
«شوهر سخت گیر من فصل 𝟚»
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟡
کوک:خوب حالا تو بخاب
ا.ت:باشه میخابم
کوک:بیا بغلم
رفتم بغلش الان هم من هم این کوچولو به باباش نیاز داشت و خوابیدم
«فردا»
کوک:پاشو پاشو
ا.ت:بزار بخوابم
کوک:میدونی ساعت چنده
ا.ت:به من چه
کوک:ساعت 11 ظهره
ا.ت:خوب چیکار کنم که ساعت 11 هس
کوک:پاشو من صبحونه میخام
ا.ت:مگه نوکرتم
کوک:زنم که هستی وظیفه
ا.ت:فقط باید زنا اشپزی کنن
کوک:نه ولی واسه من باید صبحونه رو زنم درست کنه
ا.ت:خوب برو بهش بگو واست درست کنه
کوک:خوب زنم تویی
ا.ت:ترو خدا ولم کن
کوک:نه باید واسم صبحونه درست کنی
ا.ت:نمیکنم
کوک:این دستور شوهرته
ا.ت:هن من نمیپذیرم
کوک:شیطون شدیا بیب
ا.ت:او ددی من همیشه شیطون بودم
جونگ کوک رو ا.ت خیمه زد و گفت:میخای ددی رو نشونت بدم
ا.ت:چرت نگو
کوک:چرا گند میزنی به حال خوبم
ا.ت:من گند میزنم
کوک:نه پس عمم
ا.ت:اره عمت
کوک:قبلنا ساعت 7 بیدار میشدی الان چرا ساعت 11 بیدار شدی نکنه چیزیت شده یا خبریه
ا.ت:نه نه چه خبری
کوک:چرا دست پاچه میشی
ا.ت:دست پاچه ن نشدم که
کوک:چرا شدی
ا.ت:ولش
کوک:بلند شو واسم صبحونه درست کن
ا.ت:باشه ولی اول باید برم حموم
کوک:میخای منم باهات بیام
ا.ت:نه
کوک:منم میام
ا.ت:مگه تو نرفتی حموم
کوک:نه نرفتم
ا.ت:تو کی بیدار شدی
کوک:همون موقع که ترو بیدار کردم
ا.ت:خیلی تنبلی
کوک:بیا باهم بریم حموم
ا.ت:نه
کوک:لطفا 🥺
ا.ت:گفتم که نه
کوک:خیلی ظالمی
ا.ت: اره خیلی ظالم هستم
ا.ت:
بلاخره بحث رو با کوک تموم کردم و حوله رو برداشتم رفتم حموم خودمو شستم و حوله رو دور خودم پیچیدم و از حموم بیرون اومدم موهامو خشک کردم و شونه کردم یه لباس پوشیدم
کوک:بلاخره کارت تموم شد
ا.ت:بله حالا تو برو حموم
کوک:واسم پنکیک درست کن با عسل
ا.ت:امر دیگه رئیس
کوک:نه همین کافیه
ا.ت:میزنمتااا
کوک:باشه باشه رفتم حموم
ا.ت:حوله یادت نره ببری
کوک:اگه یادم بره
ا.ت:من بهت نمیدم
کوک؛:برای همین میگم ظالمی
ا.ت:برو دیگه
جونگ کوک رفت حموم منم رفتم اشپزخونه مواد لازم پنکیک رو گذاشتم و اماده کردم بعدش پنکیک رو درست کردم شیشه عسل رو از یخچال دراوردم و گذاشتم تو سینی و پنکیک رو تو دوتا بشقاب گذاشتم و بشقابا رو هم او سینس گذاشتم و بردم سر میز گذاشتم
کوک:درست کردی
ا.ت:اومدی
کوک:نه این روحمه
ا.ت:خیلی خندیدم
کوک:باشه باشه
ا.ت:من برم نوتلا و دوتا قهوه بیارم
کوک:باشه بیار
رفتم اشپزخونه از یخچال نوتلا رو دراوردم و قهوه ام درست کردم و بردم سر میز
من قول میدم همین که شرطا رو برسونین بدون معطلی پارت بعدو بزارم
شرط:
لایک:200
کامنت:حتما بزارین و گرنه خبری از پارت بعدی نیست
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#وانشات
#اسمات
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟡
کوک:خوب حالا تو بخاب
ا.ت:باشه میخابم
کوک:بیا بغلم
رفتم بغلش الان هم من هم این کوچولو به باباش نیاز داشت و خوابیدم
«فردا»
کوک:پاشو پاشو
ا.ت:بزار بخوابم
کوک:میدونی ساعت چنده
ا.ت:به من چه
کوک:ساعت 11 ظهره
ا.ت:خوب چیکار کنم که ساعت 11 هس
کوک:پاشو من صبحونه میخام
ا.ت:مگه نوکرتم
کوک:زنم که هستی وظیفه
ا.ت:فقط باید زنا اشپزی کنن
کوک:نه ولی واسه من باید صبحونه رو زنم درست کنه
ا.ت:خوب برو بهش بگو واست درست کنه
کوک:خوب زنم تویی
ا.ت:ترو خدا ولم کن
کوک:نه باید واسم صبحونه درست کنی
ا.ت:نمیکنم
کوک:این دستور شوهرته
ا.ت:هن من نمیپذیرم
کوک:شیطون شدیا بیب
ا.ت:او ددی من همیشه شیطون بودم
جونگ کوک رو ا.ت خیمه زد و گفت:میخای ددی رو نشونت بدم
ا.ت:چرت نگو
کوک:چرا گند میزنی به حال خوبم
ا.ت:من گند میزنم
کوک:نه پس عمم
ا.ت:اره عمت
کوک:قبلنا ساعت 7 بیدار میشدی الان چرا ساعت 11 بیدار شدی نکنه چیزیت شده یا خبریه
ا.ت:نه نه چه خبری
کوک:چرا دست پاچه میشی
ا.ت:دست پاچه ن نشدم که
کوک:چرا شدی
ا.ت:ولش
کوک:بلند شو واسم صبحونه درست کن
ا.ت:باشه ولی اول باید برم حموم
کوک:میخای منم باهات بیام
ا.ت:نه
کوک:منم میام
ا.ت:مگه تو نرفتی حموم
کوک:نه نرفتم
ا.ت:تو کی بیدار شدی
کوک:همون موقع که ترو بیدار کردم
ا.ت:خیلی تنبلی
کوک:بیا باهم بریم حموم
ا.ت:نه
کوک:لطفا 🥺
ا.ت:گفتم که نه
کوک:خیلی ظالمی
ا.ت: اره خیلی ظالم هستم
ا.ت:
بلاخره بحث رو با کوک تموم کردم و حوله رو برداشتم رفتم حموم خودمو شستم و حوله رو دور خودم پیچیدم و از حموم بیرون اومدم موهامو خشک کردم و شونه کردم یه لباس پوشیدم
کوک:بلاخره کارت تموم شد
ا.ت:بله حالا تو برو حموم
کوک:واسم پنکیک درست کن با عسل
ا.ت:امر دیگه رئیس
کوک:نه همین کافیه
ا.ت:میزنمتااا
کوک:باشه باشه رفتم حموم
ا.ت:حوله یادت نره ببری
کوک:اگه یادم بره
ا.ت:من بهت نمیدم
کوک؛:برای همین میگم ظالمی
ا.ت:برو دیگه
جونگ کوک رفت حموم منم رفتم اشپزخونه مواد لازم پنکیک رو گذاشتم و اماده کردم بعدش پنکیک رو درست کردم شیشه عسل رو از یخچال دراوردم و گذاشتم تو سینی و پنکیک رو تو دوتا بشقاب گذاشتم و بشقابا رو هم او سینس گذاشتم و بردم سر میز گذاشتم
کوک:درست کردی
ا.ت:اومدی
کوک:نه این روحمه
ا.ت:خیلی خندیدم
کوک:باشه باشه
ا.ت:من برم نوتلا و دوتا قهوه بیارم
کوک:باشه بیار
رفتم اشپزخونه از یخچال نوتلا رو دراوردم و قهوه ام درست کردم و بردم سر میز
من قول میدم همین که شرطا رو برسونین بدون معطلی پارت بعدو بزارم
شرط:
لایک:200
کامنت:حتما بزارین و گرنه خبری از پارت بعدی نیست
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#وانشات
#اسمات
۸۷.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.