پارت ۳
ویو ا.ت
اومد سمتمو کشون کشون منو داشت میبرد که یونا با کیفش محکم زد تو سر پسره و پسره افتاد زمین
همون موقع کوک و جیمین ما رو دیدن و اومدن سمتمون و اون دوتا هم فرار کردن
من و یونا از ترس داشتیم گریه میکردیم. خیلی وحشتناک بود
کوک. ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت. من خودم کوک تو خوبی؟ ( با گریه )
کوک بغلم کرد
کوک. ا.ت گریه نکن دیگه خواهر خوشگلم
جیمین داشت میرفت که از بغل کوک جدا شدم و دویدم سمتش
ا.ت. جیمین تو خوبی؟
جیمین. من خوبم ا.ت
ا.ت. جیمین تو داره از لبت خون میاد
جیمین. چیزی نیست
ا.ت. صبر کن یه لحظه
رفتم و از داروخونه همون بغل بتادین و پنبه و چسپ خریدم و رفتم سمتش
ا.ت. بیا بریم یه جایی بشینیم اینو برات بزنم
جیمین. ا.ت من خوبم نمیخواد تو با داداشت برو
ا.ت. جیمین خیلی داری حرف میزنی برو بشین روی اون نیمکته دیگه ( با حرص )
جیمین. باشه بابا ( جوری که سعی داشت خندشو کنترل کنه )
رفتن نشستن روی اون نیکمت که تازه متوجه شدم کوک و یونا هم اینجا بودن
ا.ت. کوک تو برو خونه من میام
کوک. نه صبر میکنم کارت تموم شه میخوام یه چیزی بهت نشون بدم
ا.ت. باشه
ا.ت. یونا بیا
یونا. ها؟
ا.ت. یونا میگم بیا اینجا ( یکم بلندتر گفت )
یونا. چیشده؟
ا.ت. بلند شدم رفتم بغلش کردم
ا.ت. یونا تو چت شده؟ حالت خوبه؟ اون دختر نترس و خل و چل کو؟
یونا. ا.ت من باید برم
ا.ت. چی؟ چرا؟
یونا. مامانم حالش خوب نیست باید برم خونه
ا.ت. میخوای کوک همرات بیاد الان خطرناکه تنها بری
یونا. نه میرم خودم مرسی
ا.ت. اما...
یونا. ا.ت خودم میرم
ا.ت. باشه پس رسیدی بهم پیام بده
یونا. باشه
یونا رفت
ا.ت هم برای جیمین بتادین رو روی پنبه زد و روی زخم های جیمین میزد که غر غر های جیمین شروع شد
جیمین. آی درد داره نمیتونی یکم یواش تر بزنی آی نکن دیگه
ا.ت. بابا دو دقیقه آروم بگیر تا تموم شه ( با خنده )
جیمین. به من میخندی؟
ا.ت. آره به تو میخندم ( با خنده )
اومدم بعد از بتادین چسپ رو براش زدم.
تا چسپ رو زدم بلند شد
جیمین. ا.ت تو فقط الان باید فرار کنی وگرنه هیچ جوره نمیتونی نجات پیدا کنی
ا.ت هم تا تونست میدوید تا بالاخره جیمین گرفتش و شروع کرد به قلقلک دادنش جوره که ا.ت نشست رو زمین
ا.ت. آخ جیمین بسه جیمین به خدا گوه خوردم بسه دیگه
جیمین. ( خنده )
ا.ت. باشه بابا بی حساب شدیم
جیمین. بی حساب؟
ا.ت. به جز اون ناهاره
جیمین. به جز ناهار؟
ا.ت. مگه کار دیگه ای هم باید بکنم؟
جیمین. همین نیم ساعت پیش هم کمک کردمااا
ا.ت. خیلی پررویی خب منم زخمتو بستم
جیمین. نمیشه من بدم هنوز کوفتست
ا.ت. ضعیف گیر آوردی؟
جیمین. نه فقط میخواستم بی حساب شیم همین ( با نیش باز )
ا.ت. آخ که اون بی حساب شدن بخوره تو سرت الانم یا ناهار یا هیچی
جیمین. باشه بابا تو هم
کوک. اهم اهم ( سرفه الکی ) اگه موش و گربه بازیتون تموم شده ا.ت بریم؟
ا.ت. آره بریم بریم
ا.ت. خدافظ جیمین
جیمین. خدافظ
اومد سمتمو کشون کشون منو داشت میبرد که یونا با کیفش محکم زد تو سر پسره و پسره افتاد زمین
همون موقع کوک و جیمین ما رو دیدن و اومدن سمتمون و اون دوتا هم فرار کردن
من و یونا از ترس داشتیم گریه میکردیم. خیلی وحشتناک بود
کوک. ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت. من خودم کوک تو خوبی؟ ( با گریه )
کوک بغلم کرد
کوک. ا.ت گریه نکن دیگه خواهر خوشگلم
جیمین داشت میرفت که از بغل کوک جدا شدم و دویدم سمتش
ا.ت. جیمین تو خوبی؟
جیمین. من خوبم ا.ت
ا.ت. جیمین تو داره از لبت خون میاد
جیمین. چیزی نیست
ا.ت. صبر کن یه لحظه
رفتم و از داروخونه همون بغل بتادین و پنبه و چسپ خریدم و رفتم سمتش
ا.ت. بیا بریم یه جایی بشینیم اینو برات بزنم
جیمین. ا.ت من خوبم نمیخواد تو با داداشت برو
ا.ت. جیمین خیلی داری حرف میزنی برو بشین روی اون نیمکته دیگه ( با حرص )
جیمین. باشه بابا ( جوری که سعی داشت خندشو کنترل کنه )
رفتن نشستن روی اون نیکمت که تازه متوجه شدم کوک و یونا هم اینجا بودن
ا.ت. کوک تو برو خونه من میام
کوک. نه صبر میکنم کارت تموم شه میخوام یه چیزی بهت نشون بدم
ا.ت. باشه
ا.ت. یونا بیا
یونا. ها؟
ا.ت. یونا میگم بیا اینجا ( یکم بلندتر گفت )
یونا. چیشده؟
ا.ت. بلند شدم رفتم بغلش کردم
ا.ت. یونا تو چت شده؟ حالت خوبه؟ اون دختر نترس و خل و چل کو؟
یونا. ا.ت من باید برم
ا.ت. چی؟ چرا؟
یونا. مامانم حالش خوب نیست باید برم خونه
ا.ت. میخوای کوک همرات بیاد الان خطرناکه تنها بری
یونا. نه میرم خودم مرسی
ا.ت. اما...
یونا. ا.ت خودم میرم
ا.ت. باشه پس رسیدی بهم پیام بده
یونا. باشه
یونا رفت
ا.ت هم برای جیمین بتادین رو روی پنبه زد و روی زخم های جیمین میزد که غر غر های جیمین شروع شد
جیمین. آی درد داره نمیتونی یکم یواش تر بزنی آی نکن دیگه
ا.ت. بابا دو دقیقه آروم بگیر تا تموم شه ( با خنده )
جیمین. به من میخندی؟
ا.ت. آره به تو میخندم ( با خنده )
اومدم بعد از بتادین چسپ رو براش زدم.
تا چسپ رو زدم بلند شد
جیمین. ا.ت تو فقط الان باید فرار کنی وگرنه هیچ جوره نمیتونی نجات پیدا کنی
ا.ت هم تا تونست میدوید تا بالاخره جیمین گرفتش و شروع کرد به قلقلک دادنش جوره که ا.ت نشست رو زمین
ا.ت. آخ جیمین بسه جیمین به خدا گوه خوردم بسه دیگه
جیمین. ( خنده )
ا.ت. باشه بابا بی حساب شدیم
جیمین. بی حساب؟
ا.ت. به جز اون ناهاره
جیمین. به جز ناهار؟
ا.ت. مگه کار دیگه ای هم باید بکنم؟
جیمین. همین نیم ساعت پیش هم کمک کردمااا
ا.ت. خیلی پررویی خب منم زخمتو بستم
جیمین. نمیشه من بدم هنوز کوفتست
ا.ت. ضعیف گیر آوردی؟
جیمین. نه فقط میخواستم بی حساب شیم همین ( با نیش باز )
ا.ت. آخ که اون بی حساب شدن بخوره تو سرت الانم یا ناهار یا هیچی
جیمین. باشه بابا تو هم
کوک. اهم اهم ( سرفه الکی ) اگه موش و گربه بازیتون تموم شده ا.ت بریم؟
ا.ت. آره بریم بریم
ا.ت. خدافظ جیمین
جیمین. خدافظ
۳.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.