پارت دوازده خیانت (اخر)
جویی ویو
با سردرد بلند شدم دیدم کوم پیشم خوابه احساس ارامش میکردم که کوک دیدم
کوک کوچولو بیدار شدی
جویی یاا من کوچولو نیشتممنم
کثک هشتی
جوی نیشتمم
کوک شرط رو بگو
جویی هر چیزی رو درباره من باور نکن تا من راستشو بگم
کوک باشه
جویی بغلش کرد
جویی وایسا جینهو
کوک جینهو کیه
جویی الو جیا جینهو رو بیار خونه کوک
جیا باشه
کوک جینهو کیههههه
جویی الان خودت میبینی
پنج دیقه بعد کوک دو باز کرد دید یه دختر کوچولو دم دره
جینهو اومااااا
پرید بغل جویی
کوک جاننننن
جینهو این ملده کیه
جویی عزیز مامان این باباته
جینهو اوپا؟
جویی اره
کوک خب نمیای بغل بابا
جینهو اوپاااا پرید بغلش
کوک ویو
دیدم یه دختر کوچولو دم دره گفت اوما ینی ینی این بچمونه
جویی خب اوپا رو دیدی نه
جینهو اله فگد یه چیژی
جویی بگو عزیزم
جینهو شیل موز میقام
جویی به باباش رفته باشه الان میارم
کوک یااا شیرو موزایرمننننن
جینهو مال منن
کوک نه مال منن
جینهو مال منننننننننهههههههه
کثک باسه بابا اعصبانی به مامانت رفتی
جویی یااا شیر موز داد دست جینهو
کوک جویی بیا توی اتاق بات کار دارم
جویی باشه اومدم
کوک جویی رو انداخت رو تخت
جویی چیکار میکنی؟؟؟
کوک میپونی چن وقته تعلم لباتو حس نکردم شرو کرد به بو.. سیدنش
جویی هم همیکاری میکرد
و.... به شادی زندگی کردن
با سردرد بلند شدم دیدم کوم پیشم خوابه احساس ارامش میکردم که کوک دیدم
کوک کوچولو بیدار شدی
جویی یاا من کوچولو نیشتممنم
کثک هشتی
جوی نیشتمم
کوک شرط رو بگو
جویی هر چیزی رو درباره من باور نکن تا من راستشو بگم
کوک باشه
جویی بغلش کرد
جویی وایسا جینهو
کوک جینهو کیه
جویی الو جیا جینهو رو بیار خونه کوک
جیا باشه
کوک جینهو کیههههه
جویی الان خودت میبینی
پنج دیقه بعد کوک دو باز کرد دید یه دختر کوچولو دم دره
جینهو اومااااا
پرید بغل جویی
کوک جاننننن
جینهو این ملده کیه
جویی عزیز مامان این باباته
جینهو اوپا؟
جویی اره
کوک خب نمیای بغل بابا
جینهو اوپاااا پرید بغلش
کوک ویو
دیدم یه دختر کوچولو دم دره گفت اوما ینی ینی این بچمونه
جویی خب اوپا رو دیدی نه
جینهو اله فگد یه چیژی
جویی بگو عزیزم
جینهو شیل موز میقام
جویی به باباش رفته باشه الان میارم
کوک یااا شیرو موزایرمننننن
جینهو مال منن
کوک نه مال منن
جینهو مال منننننننننهههههههه
کثک باسه بابا اعصبانی به مامانت رفتی
جویی یااا شیر موز داد دست جینهو
کوک جویی بیا توی اتاق بات کار دارم
جویی باشه اومدم
کوک جویی رو انداخت رو تخت
جویی چیکار میکنی؟؟؟
کوک میپونی چن وقته تعلم لباتو حس نکردم شرو کرد به بو.. سیدنش
جویی هم همیکاری میکرد
و.... به شادی زندگی کردن
۹.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.