part 24
part 24
پرش زمانی به شرکت🕐
کوک ماشین رو توی پارکینگ پارک کرد و دست ا.ت رو گرفت و رفت دفترش
ا.ت : واو واقعا دفتر تمیزی داری ...تازه بوی خوبی هم میده
کوک : هوم ...خوشحالم خوشت آمده ...قهوه میخای ؟
ا.ت : آره ...مگه توهم قهوه میخوری ؟
کوک : نه خوشم نمیاد از مزهش برای مهمونامه
ا.ت : که اینطوری
کوک برای ا.ت ی لیوان قهوه با شیر درست کرد و ا.ت هم اون رو خورد
کوک : خب ... من یکم کار دارم و تا ۱ ساعت سرم شلوغه می خای چیکار کنی ؟
ا.ت : هیچی میرم تو شرکت میچرخم
کوک : پس موقع چرخیدن و فوضولی کردن رسیدی از نالا منشی بخش ۳ ی ورقه زرد رو بگیر بیار برام اگر نتونستی به خودش میگم بیاره
ا.ت : نه میرم میگیرم اوکی مشکلی نیست من میرم تو هم به کارت برس
کوک : باشه خدافظ
ا.ت از دفتر کوک آمد بیرون و رفت ی چرخی تو اداره زد و اون ورقع زرد رو از نالا گرفت و همینطور به چرخ زدن ادامه داد
ویو ا.ت ⬜️
داشتم برای خودم چرخ میزدم که دیدن دال رفت داخل یکی از اتاق ها بالای اتاق نوشته بود ( ریس بخش ۳ ) یکم کنجکاو بودم یعنی دال اینجا کار میکرد ؟ رفتم و در اتاق رو زدم
پایان ویو ا.ت⬜️
دال : بله ؟
ا.ت : میشه بیام تو ؟
دال : بفرمایید
ا.ت رفت داخل اتاق ( ریس بخش ۳)
دال : هی ا.ت حالت چطوره
ا.ت :سلام دال
دال : خیلی وقته ندیدمت ! ی ۵ ماهی میشه درسته
ا.ت : اوه ... اره فکر کنم
دال : بیا بشین
ا.ت رفت و روی ی مبل نشست
دال : خب اینجا چیکار میکنی
ا.ت : امروز با کوک آمدم شرکت ولی فقط امروز روزای دیگه رو نمیام
دال : که اینطور پس با جونگ کوک آمدی
ا.ت : آره
دال : خب یعنی الان باهاش تو رابطه ای ؟
ا.ت : امممم .... اره
دال : وقتی صداش رو میشنوی ذهنت باز میشه ؟ ( سرد )
ا.ت : سوالات مسخره اس ولی آره دوسش دارم
دال : لباش رو دوست داری (سرد)
ا.ت : هان
دال : وقتی بدنت رو لمس میکنه لذت میبری ؟ ( سرد و آروم )
ا.ت : دال این سوال هات خیلی شخصیه
دال : توی س*ک*س باهاش دلت میخاد از جلو واردت کنه ؟
دمای هوا داشت برای ا.ت گرم میشد و داشت عرق میکرد
دال : سینه های بزرگت رو دوست داره ؟
دال : باهاش میری حموم ؟
دال همینطوری به پرسیدن سوالات شدیدن شخصی راجب رابطه اون دوتا ادامه داد و ا.ت داشت سرخ میشد و هدف دال همین بود ولی نمی دونست چرا ؟
دال : چند انگشتی واردت میکنه ؟
دال : هنوز باکره ای ؟
ا.ت دیگه داشت میترسید و تو دلش آشوب بود برای همین از جاش بلند شد و رفت به سمت در
ولی دال از جاش پاشد و جلوی ا.ت وایساد و اون رو گرفت توی بغلش و میخاست که گردنش رو سوراخ کنه ولی ا.ت اصلا نترسید چون میدونست اینکار رو نمیکنه ولی دال بدون توجه به علامت روی ترقوه ا.ت گردنش رو سرخ کرد و شروع به خوردن خنش کرد
ا.ت جیغی زد و دال رو کنار زد و از اتاق خارج شد محکم خود توی سینه ی نفر سرش رو آورد بالا تا ببینه کیه دید کوک
پرش زمانی به شرکت🕐
کوک ماشین رو توی پارکینگ پارک کرد و دست ا.ت رو گرفت و رفت دفترش
ا.ت : واو واقعا دفتر تمیزی داری ...تازه بوی خوبی هم میده
کوک : هوم ...خوشحالم خوشت آمده ...قهوه میخای ؟
ا.ت : آره ...مگه توهم قهوه میخوری ؟
کوک : نه خوشم نمیاد از مزهش برای مهمونامه
ا.ت : که اینطوری
کوک برای ا.ت ی لیوان قهوه با شیر درست کرد و ا.ت هم اون رو خورد
کوک : خب ... من یکم کار دارم و تا ۱ ساعت سرم شلوغه می خای چیکار کنی ؟
ا.ت : هیچی میرم تو شرکت میچرخم
کوک : پس موقع چرخیدن و فوضولی کردن رسیدی از نالا منشی بخش ۳ ی ورقه زرد رو بگیر بیار برام اگر نتونستی به خودش میگم بیاره
ا.ت : نه میرم میگیرم اوکی مشکلی نیست من میرم تو هم به کارت برس
کوک : باشه خدافظ
ا.ت از دفتر کوک آمد بیرون و رفت ی چرخی تو اداره زد و اون ورقع زرد رو از نالا گرفت و همینطور به چرخ زدن ادامه داد
ویو ا.ت ⬜️
داشتم برای خودم چرخ میزدم که دیدن دال رفت داخل یکی از اتاق ها بالای اتاق نوشته بود ( ریس بخش ۳ ) یکم کنجکاو بودم یعنی دال اینجا کار میکرد ؟ رفتم و در اتاق رو زدم
پایان ویو ا.ت⬜️
دال : بله ؟
ا.ت : میشه بیام تو ؟
دال : بفرمایید
ا.ت رفت داخل اتاق ( ریس بخش ۳)
دال : هی ا.ت حالت چطوره
ا.ت :سلام دال
دال : خیلی وقته ندیدمت ! ی ۵ ماهی میشه درسته
ا.ت : اوه ... اره فکر کنم
دال : بیا بشین
ا.ت رفت و روی ی مبل نشست
دال : خب اینجا چیکار میکنی
ا.ت : امروز با کوک آمدم شرکت ولی فقط امروز روزای دیگه رو نمیام
دال : که اینطور پس با جونگ کوک آمدی
ا.ت : آره
دال : خب یعنی الان باهاش تو رابطه ای ؟
ا.ت : امممم .... اره
دال : وقتی صداش رو میشنوی ذهنت باز میشه ؟ ( سرد )
ا.ت : سوالات مسخره اس ولی آره دوسش دارم
دال : لباش رو دوست داری (سرد)
ا.ت : هان
دال : وقتی بدنت رو لمس میکنه لذت میبری ؟ ( سرد و آروم )
ا.ت : دال این سوال هات خیلی شخصیه
دال : توی س*ک*س باهاش دلت میخاد از جلو واردت کنه ؟
دمای هوا داشت برای ا.ت گرم میشد و داشت عرق میکرد
دال : سینه های بزرگت رو دوست داره ؟
دال : باهاش میری حموم ؟
دال همینطوری به پرسیدن سوالات شدیدن شخصی راجب رابطه اون دوتا ادامه داد و ا.ت داشت سرخ میشد و هدف دال همین بود ولی نمی دونست چرا ؟
دال : چند انگشتی واردت میکنه ؟
دال : هنوز باکره ای ؟
ا.ت دیگه داشت میترسید و تو دلش آشوب بود برای همین از جاش بلند شد و رفت به سمت در
ولی دال از جاش پاشد و جلوی ا.ت وایساد و اون رو گرفت توی بغلش و میخاست که گردنش رو سوراخ کنه ولی ا.ت اصلا نترسید چون میدونست اینکار رو نمیکنه ولی دال بدون توجه به علامت روی ترقوه ا.ت گردنش رو سرخ کرد و شروع به خوردن خنش کرد
ا.ت جیغی زد و دال رو کنار زد و از اتاق خارج شد محکم خود توی سینه ی نفر سرش رو آورد بالا تا ببینه کیه دید کوک
۲.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.