من میذارم کانال بدون رمان بمونه؟
ماه عسل💫🍯
پارت ۱🍯💫
سلام!من ا.ت هستم میخوام داستان زندگینو برای شما تعریف کنم☺️☺️
ا.ت: رینااااا (خواهر ا.ت)
رینا:هان چتههه؟
ا.ت:امروز میان خواستگاریمون😭😭😭
هرکی خوشگل تر باشه.....
رینا:هه هه حتمی از من خواستگاری میکنن
ا.ت:خدا کنه دو از این خونه گمشی بیرون😏😏
(دخترا واسه خواستگاری اماده شدن)
دینگ دینگ (صدای زنگ در)
مادر:اومدم
جیمین:داماد اومد😆😆
پدر جیمین:پسرم ابرو داری کن 😑😑
(بعد از یک ساعت سئوالای بیخود)
جیمین با دست ا.ت رو نشون دادو گفت:این خیلی خوشگله😃😃
ا.ت:اشک تو چشاش حلقه زدو بغضش ترکیدو گفت:ممممن؟
جیمین رفت به سمتش و بغلش کردو در گوشش گفت : من خوشبختت میکنم اصلا نگران نباش!
تو هم بغلش کردی
لیا که تعجب کرده بود گفت:دختره ی لوس😏😏
ا.ت رفت سمتشو گفت:دختره ی عوضی خفه شو
جیمین که داشت میخندید گفت:چه خواهر زنی نسیبم شد🤣🤣🤣
ا.ت که هم گریش گرفته بود هم خنده گفت:چه شوهر شوخ طعبی نسیبم شد🤣😭
و همه خندیدن
جیمین اصرار داشت که همون شب اول ا.ت رو ببره خونه ی خودش
ماه عسل💫🍯
پایان پارت ۱🍯💫
پارت ۱🍯💫
سلام!من ا.ت هستم میخوام داستان زندگینو برای شما تعریف کنم☺️☺️
ا.ت: رینااااا (خواهر ا.ت)
رینا:هان چتههه؟
ا.ت:امروز میان خواستگاریمون😭😭😭
هرکی خوشگل تر باشه.....
رینا:هه هه حتمی از من خواستگاری میکنن
ا.ت:خدا کنه دو از این خونه گمشی بیرون😏😏
(دخترا واسه خواستگاری اماده شدن)
دینگ دینگ (صدای زنگ در)
مادر:اومدم
جیمین:داماد اومد😆😆
پدر جیمین:پسرم ابرو داری کن 😑😑
(بعد از یک ساعت سئوالای بیخود)
جیمین با دست ا.ت رو نشون دادو گفت:این خیلی خوشگله😃😃
ا.ت:اشک تو چشاش حلقه زدو بغضش ترکیدو گفت:ممممن؟
جیمین رفت به سمتش و بغلش کردو در گوشش گفت : من خوشبختت میکنم اصلا نگران نباش!
تو هم بغلش کردی
لیا که تعجب کرده بود گفت:دختره ی لوس😏😏
ا.ت رفت سمتشو گفت:دختره ی عوضی خفه شو
جیمین که داشت میخندید گفت:چه خواهر زنی نسیبم شد🤣🤣🤣
ا.ت که هم گریش گرفته بود هم خنده گفت:چه شوهر شوخ طعبی نسیبم شد🤣😭
و همه خندیدن
جیمین اصرار داشت که همون شب اول ا.ت رو ببره خونه ی خودش
ماه عسل💫🍯
پایان پارت ۱🍯💫
۳.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.