پارت هفتم
بچها حالا متوجه شدم ویسگون وقتی که علامت هارو پست کردم پاک کردن الان دوباره میگم
(هانا ! ) ( مهیا یا همون ا/ت +) ( هیونجین _ )
( فیلیکس:٫) ( نینا ؛ ) ( مایا & )
(بقیه اعضا استری کیذ @)
خب بریم برا ادامه پارت
! هعی هعی دیگه رفیقمو ول کن نفسش گرفت
؛ ولش کن دیگه
:٫ ای جان ای جان نه ولش نکن
_ تو دلش( نمیتونم لباش رو ول کنم خیلی خوبن خیلی لبش نرمه ، مزیه توت فرنگی هم میده)
+ تو دلش ( وای خاک بر سرم آبروم رفت)
@ هعی داداش ولش کن قرمز شد بدبخت فهمیدم اصلا ماله خودت همش برا خودت فقط ولش کن قرمز شده
(بعد ده دقیقه هیون داستان ما ولش کرد مهیا داشت از خجالت آب میشد نمی تونست تو چشم بقیه نگاه کنه بخاطر همین سرش پایین بود هیونجین بعد از دیدن این صحنه خجالت مهیا از اون خنده دختر کشاش زد ( عکسشو گزاشتم) و رفت سر جاش
:٫ مبارکهههه زن داداش جون خجالت نکش
دوباره بطری رو چرخوندن که افتاد رویه فیلیکس و مهیا یعنی فیلیکس میپرسه از مهیا
:٫ خب زن داداش جرعت یا حقیقت
+ یاااا به من نگو زن داداش
_ راست میگه دیگه زن داداششش
با این حرف هیونیجین همه ریز خنده ای زدن و مهیا بازم مثل همیشه سرخ شد
:٫ خب زن داداش نگفتی جرعت یا حقیقت
+ جرعت
:٫ جدیییی ( لبخند شیطانی زد)
+ اره
:٫ بهت جرعت میدم که بری تا آخر بازی رو یه پایه هیونجین بشینی
+ چییییییی نخیرم
:٫ دیگه جرعت گفتی به من چه
+ ولی
@ آنقدر ولی ولیذنکن بیا برو بشین سر پاش
خلاصه مهیا بزوری رفت نشست سره پایه هیونجین
همینطوری داشتن بازی میکردن که یهو هیونجین سرشو کرد تو گردن مهیا و بوش میکرد
+ نه..نک...نکن
_چرا ( بایه صدایه بمب درحالی که کارش رو میکرد)
+ا...اذی...اذیت..می .. میشم
_ ولی باید عادت کنی(با صدایه بم گفت و به کارش ادامه داد ببنید درکل تا وقتی مهیا رو پاشه با صدایه بم حرف میزنه و سرش رو اصلا از گردن مهیا در نمیاره)
یهو هیونجین شروع کرد به بوسیدن گردن مهیا
+ تو دلش ( گرمم بود معذب بودم از اون ور حس میکردم یه چیزی زیرم داره بزرگ و سفت میشه)
_ تو دلش ( خیلی تحریک شده بودم شق کرده بودم)
یهو این بوسه ها تبدیل شد به مک های عمیقی که باعث میشد گردن مهیا گردنش کبود بشه
+آخ ..ا..آخ..ن..نک..نکن
که یهو هیونجین مهیا رو گرفت بغل شبلند شد رفت تو....
اهم پارت بعد اسماته
امید وارم که خوشتون اومده باشه بایییی
(هانا ! ) ( مهیا یا همون ا/ت +) ( هیونجین _ )
( فیلیکس:٫) ( نینا ؛ ) ( مایا & )
(بقیه اعضا استری کیذ @)
خب بریم برا ادامه پارت
! هعی هعی دیگه رفیقمو ول کن نفسش گرفت
؛ ولش کن دیگه
:٫ ای جان ای جان نه ولش نکن
_ تو دلش( نمیتونم لباش رو ول کنم خیلی خوبن خیلی لبش نرمه ، مزیه توت فرنگی هم میده)
+ تو دلش ( وای خاک بر سرم آبروم رفت)
@ هعی داداش ولش کن قرمز شد بدبخت فهمیدم اصلا ماله خودت همش برا خودت فقط ولش کن قرمز شده
(بعد ده دقیقه هیون داستان ما ولش کرد مهیا داشت از خجالت آب میشد نمی تونست تو چشم بقیه نگاه کنه بخاطر همین سرش پایین بود هیونجین بعد از دیدن این صحنه خجالت مهیا از اون خنده دختر کشاش زد ( عکسشو گزاشتم) و رفت سر جاش
:٫ مبارکهههه زن داداش جون خجالت نکش
دوباره بطری رو چرخوندن که افتاد رویه فیلیکس و مهیا یعنی فیلیکس میپرسه از مهیا
:٫ خب زن داداش جرعت یا حقیقت
+ یاااا به من نگو زن داداش
_ راست میگه دیگه زن داداششش
با این حرف هیونیجین همه ریز خنده ای زدن و مهیا بازم مثل همیشه سرخ شد
:٫ خب زن داداش نگفتی جرعت یا حقیقت
+ جرعت
:٫ جدیییی ( لبخند شیطانی زد)
+ اره
:٫ بهت جرعت میدم که بری تا آخر بازی رو یه پایه هیونجین بشینی
+ چییییییی نخیرم
:٫ دیگه جرعت گفتی به من چه
+ ولی
@ آنقدر ولی ولیذنکن بیا برو بشین سر پاش
خلاصه مهیا بزوری رفت نشست سره پایه هیونجین
همینطوری داشتن بازی میکردن که یهو هیونجین سرشو کرد تو گردن مهیا و بوش میکرد
+ نه..نک...نکن
_چرا ( بایه صدایه بمب درحالی که کارش رو میکرد)
+ا...اذی...اذیت..می .. میشم
_ ولی باید عادت کنی(با صدایه بم گفت و به کارش ادامه داد ببنید درکل تا وقتی مهیا رو پاشه با صدایه بم حرف میزنه و سرش رو اصلا از گردن مهیا در نمیاره)
یهو هیونجین شروع کرد به بوسیدن گردن مهیا
+ تو دلش ( گرمم بود معذب بودم از اون ور حس میکردم یه چیزی زیرم داره بزرگ و سفت میشه)
_ تو دلش ( خیلی تحریک شده بودم شق کرده بودم)
یهو این بوسه ها تبدیل شد به مک های عمیقی که باعث میشد گردن مهیا گردنش کبود بشه
+آخ ..ا..آخ..ن..نک..نکن
که یهو هیونجین مهیا رو گرفت بغل شبلند شد رفت تو....
اهم پارت بعد اسماته
امید وارم که خوشتون اومده باشه بایییی
۴.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.