عشق سخت
پارت ۲۴
کوک ویو
ا/ت یه فیلم دیگه گذاشت و مشغول دیدن شدیم
داشتم فیلم رو میدیدم بهش نگاه کردم دیدم خوابه تلویزیون رو خاموش کردم رفتم یه پتو اوردم انداختم روش سردش نشه نشستم شروع کردم نگاه کردن بهش که کم کم خواب رفتم
ا/ت ویو
بیدار شدم دیدم ساعت دو نصفه شبه
ا/ت: کوک چرا بیدارم نکردی
کوک بیدار شد
کوک: چی
ا/ت: میگم چرا بیدارم نکردی
کوک: خب دیدم خیلی راحت خوابیدی بیدارت نکردم
ا/ت: من میرم خونه
کیفم رو برداشتم خواستم برم که کوک دستم رو گرفت
کوک: بزار خودم میرسونمت
ا/ت: باشع
کوک منو رسوند خونه و رفت
لباسم رو عوض کردم گرفتم خوابیدم
یک ماه بعد
ا/ت ویو
کوک اومد پیشم
مشغول بازی کردن شدیم
ا/ت: کوک وایستا میخوام یه چیزی بیارم بخوریم
کوک: چی
ا/ت: الان میارم
رفتم تون آشپزخونه دو لیوان شیرموز قبلا درست کرده بودم بخوریم چون هر دوتامون شیر موز دوست داریم (ا/ت هم مثل کوک خیلی شیر موز دوست داره)
رفتم گذاشتمشون رو میز خواستم بشینم که پام خورد به میز و افتادم رو کوک(خیلی دلم میخواست زود به این پارت برسیم و بلخره رسیدیم)
دستم روش بود میتونستم از رو لباس سیکس پک هاشو حس کنم وای خدا
خیلی بهم نزدیک بودیم
به خودم اومدم خواستم بلند شم
دستام رو گذاشتم دو ورش که بتونم بلند شدم که منو کشید سمت خودش
افتادم روش الان قشنگ چسبیده بودیم به هم
کوک: ا/ت خودتو انداختی رو من دیگه در نرو
یهو لباش اومد رو لبام
موندم
قلبم داشت میرفت تو دهنم
آروم چشمام رو بستم و باهاش همراهی کردم
بعد چند دقیقه بخاطر کمبود اکسیژن 😂😂 از هم جدا شدیم
هر دوتامون نفس نفس میزدیم
کوک: خب ا/ت تو از الان دوست دختر منی *نفس نفس زنان
ا/ت: چی؟
کوک: من تو رو بوسیدم و تو همواهیم کردی پس دوست دختر منی
ا/ت: چی؟
هنگ کرده بودم که یهو به خودم اومدم و منظورش رو فهمیدم
ا/ت: صبر کن چی؟ من دوست دخترتم *ذوق
کوک: آره
ا/ت: آخجون همیشه دلم میخواست دوست دخترت باشم
کوک بغلم کرد خیلی ذوق کرده بودم
ازم جدا شد
ا/ت: فقط حیف که ما مثل بقیه نمیتونیم درست بریم سر قرار چون تو آیدلی و معروفی
کوک:....
ادامه توی پارت بعد....
_____________________________________________________
پارت بعدی رو فردا میزارم داریم میریم جایی نیستم بنویسم
فعلا بای
کوک ویو
ا/ت یه فیلم دیگه گذاشت و مشغول دیدن شدیم
داشتم فیلم رو میدیدم بهش نگاه کردم دیدم خوابه تلویزیون رو خاموش کردم رفتم یه پتو اوردم انداختم روش سردش نشه نشستم شروع کردم نگاه کردن بهش که کم کم خواب رفتم
ا/ت ویو
بیدار شدم دیدم ساعت دو نصفه شبه
ا/ت: کوک چرا بیدارم نکردی
کوک بیدار شد
کوک: چی
ا/ت: میگم چرا بیدارم نکردی
کوک: خب دیدم خیلی راحت خوابیدی بیدارت نکردم
ا/ت: من میرم خونه
کیفم رو برداشتم خواستم برم که کوک دستم رو گرفت
کوک: بزار خودم میرسونمت
ا/ت: باشع
کوک منو رسوند خونه و رفت
لباسم رو عوض کردم گرفتم خوابیدم
یک ماه بعد
ا/ت ویو
کوک اومد پیشم
مشغول بازی کردن شدیم
ا/ت: کوک وایستا میخوام یه چیزی بیارم بخوریم
کوک: چی
ا/ت: الان میارم
رفتم تون آشپزخونه دو لیوان شیرموز قبلا درست کرده بودم بخوریم چون هر دوتامون شیر موز دوست داریم (ا/ت هم مثل کوک خیلی شیر موز دوست داره)
رفتم گذاشتمشون رو میز خواستم بشینم که پام خورد به میز و افتادم رو کوک(خیلی دلم میخواست زود به این پارت برسیم و بلخره رسیدیم)
دستم روش بود میتونستم از رو لباس سیکس پک هاشو حس کنم وای خدا
خیلی بهم نزدیک بودیم
به خودم اومدم خواستم بلند شم
دستام رو گذاشتم دو ورش که بتونم بلند شدم که منو کشید سمت خودش
افتادم روش الان قشنگ چسبیده بودیم به هم
کوک: ا/ت خودتو انداختی رو من دیگه در نرو
یهو لباش اومد رو لبام
موندم
قلبم داشت میرفت تو دهنم
آروم چشمام رو بستم و باهاش همراهی کردم
بعد چند دقیقه بخاطر کمبود اکسیژن 😂😂 از هم جدا شدیم
هر دوتامون نفس نفس میزدیم
کوک: خب ا/ت تو از الان دوست دختر منی *نفس نفس زنان
ا/ت: چی؟
کوک: من تو رو بوسیدم و تو همواهیم کردی پس دوست دختر منی
ا/ت: چی؟
هنگ کرده بودم که یهو به خودم اومدم و منظورش رو فهمیدم
ا/ت: صبر کن چی؟ من دوست دخترتم *ذوق
کوک: آره
ا/ت: آخجون همیشه دلم میخواست دوست دخترت باشم
کوک بغلم کرد خیلی ذوق کرده بودم
ازم جدا شد
ا/ت: فقط حیف که ما مثل بقیه نمیتونیم درست بریم سر قرار چون تو آیدلی و معروفی
کوک:....
ادامه توی پارت بعد....
_____________________________________________________
پارت بعدی رو فردا میزارم داریم میریم جایی نیستم بنویسم
فعلا بای
۳۵.۳k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.