خون آشام من پارت ۴
~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*
ا/ت : بچه ها من میرم یکم چوب جمع کنم آتیش روشن کنیم هوا داره سرد میشه
یونا : آفرین گاو قشنگم برو جمع کن ماهم برات چمن آماده میکنیم که وقتی برگشتی حسابی استراحت کنی
ا/ت :😐
آنا: ا/ت میشه منم بیام؟
ا/ت : البته عزیزم بیا
یونا: هویی چرا به اون میگی عزیزم به من نمیگی؟
ا/ت : چون چ چسبیده به را
آنا بیا بریم
*داشتن میرفتن که
ا/ت : عه راستی *رفت پیش یونا و در گوشش آروم گفت
مراقب خون آشام ها باش یه موقعه ندزدنت
یونا: *خنده* نگران نباش
*ویوی ادمین گلتون
خوب آنا و ا/ت رفتن به دنبال چوب تو راه کلی چوب جمع کردن و آنا هم کلی حرف زد که یدفعه ....
ا/ت ویو
داشتیم چوب جمع میکردیم و آنا هم همش داشت حرف میزد ولی بعد از چند مین دیگه حرف نزد به عقب نگاه کردم دیدم انا نبود😰
آنا آنا کجاییی(داد)
چیزی نشنیدم وایی نکنه گم شده
صبر کن نکنه
نه نه خون آشاما واقعی نیستن ولی اگه باشن
که یه صدایی از پشتم گفت ......
ا/ت : بچه ها من میرم یکم چوب جمع کنم آتیش روشن کنیم هوا داره سرد میشه
یونا : آفرین گاو قشنگم برو جمع کن ماهم برات چمن آماده میکنیم که وقتی برگشتی حسابی استراحت کنی
ا/ت :😐
آنا: ا/ت میشه منم بیام؟
ا/ت : البته عزیزم بیا
یونا: هویی چرا به اون میگی عزیزم به من نمیگی؟
ا/ت : چون چ چسبیده به را
آنا بیا بریم
*داشتن میرفتن که
ا/ت : عه راستی *رفت پیش یونا و در گوشش آروم گفت
مراقب خون آشام ها باش یه موقعه ندزدنت
یونا: *خنده* نگران نباش
*ویوی ادمین گلتون
خوب آنا و ا/ت رفتن به دنبال چوب تو راه کلی چوب جمع کردن و آنا هم کلی حرف زد که یدفعه ....
ا/ت ویو
داشتیم چوب جمع میکردیم و آنا هم همش داشت حرف میزد ولی بعد از چند مین دیگه حرف نزد به عقب نگاه کردم دیدم انا نبود😰
آنا آنا کجاییی(داد)
چیزی نشنیدم وایی نکنه گم شده
صبر کن نکنه
نه نه خون آشاما واقعی نیستن ولی اگه باشن
که یه صدایی از پشتم گفت ......
۴.۲k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.