ماه من🌙🥂
ماه من🌙🥂
...🖇بِه نامِ خالِق ماهِ دَر چَشمانَش🖇...
part=6
(فرودگاه، صب، ساعت5)
رونیکا: داشتیم تَنَقُلات میخوریم با ترانه. ترانه؟
ترانه: هومم؟(با دو لوپ پر:/)
رونیکا: اون امیر نی؟
ترانه: چرا!...اوه اوه اکه رهام بفهمه؛
سریع هرچی تو دهنم بودو قورت دادمُ
بلن شدم به بهونه سرویس بهداشتی رفتم سراغ امیر!
امیر؟
اینجا چیکار میکنی نمیگی داداشم میبینتت؟
امیر: برگشتم دیدم پست سرمه.
فدا سرت؛
سریع دستشو گرفتم بردمش تو ماشین!!
#رمان_ماه_من
...🖇بِه نامِ خالِق ماهِ دَر چَشمانَش🖇...
part=6
(فرودگاه، صب، ساعت5)
رونیکا: داشتیم تَنَقُلات میخوریم با ترانه. ترانه؟
ترانه: هومم؟(با دو لوپ پر:/)
رونیکا: اون امیر نی؟
ترانه: چرا!...اوه اوه اکه رهام بفهمه؛
سریع هرچی تو دهنم بودو قورت دادمُ
بلن شدم به بهونه سرویس بهداشتی رفتم سراغ امیر!
امیر؟
اینجا چیکار میکنی نمیگی داداشم میبینتت؟
امیر: برگشتم دیدم پست سرمه.
فدا سرت؛
سریع دستشو گرفتم بردمش تو ماشین!!
#رمان_ماه_من
۲.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.