Part 17
Part 17
خانم : آقای تهیونگ برای دوست دختر تون لباس های قشنگی پیشنهاد میکنم
ات وقتی شنید خیلی شکه به اون خانم خیره شده بود
همه خیلی شکه شده بودن از اینکه اون خانم به ات دوست دختر تهیونگ گفت
شوگا خیلی زود گفت
شوگا : دوست دخترش نیست
خانم : آها معذرت میخواهم آقای تهیونگ فقط خواستم بگم این لباس های جدید خیلی به دوست دخترتون
نه دوسته تون میاد
تهیونگ خنده ای کرد و گفت
تهیونگ : اشکالی نداره حالا که این لباس ها رو آوردین بدین به ات تا امتحان شون کنه
ات همونجوری شکه به تهیونگ خیره شده بود
تهیونگ : ات امتحان شون کن
همه داشتن به ات نگاه میکردن اما ات هیچ جوابی نداد و به تهیونگ خیره شده بود
ات با خودش فکر میکرد این تهیونگه که آنقدر باهاش خوب شده یعنی چرا
جونکوک چند دفعه زد به شونیه ات
ات : چیزی شده
جونکوک : یه ساعته باهات حرف میزنیم کجایی
ات : ببخشید نشنیدم
تهیونگ به اون خانمه گفت لباس ها رو بده به ات
ات : نمی خواد من این لباس هارو نمی خوام
جیمین : آبجی لطفاً امتحان شون کن
ات : نه نمی خواد
تهیونگ کمی عصبی گفت
تهیونگ : گفتم برو امتحان شون کن
ات : ب باشه
ات زود لباس ها رو گرفت از دسته خانمه و رفت اتاق پروف
شوگا : تهیونگ چرا با عصبانیت باهاش حرف میزنی
تهیونگ رفت جلوی اتاق پروف روبه مبل نشست وگفت
تهیونگ : اینو از خودش بپرس
دیگه هیچ حرفی کسی نزد شوگا و جیمین و جونکوک هم رفتن نشستن
همه منتظر ات بودن
تهیونگ سرش تو گوشیش بود تا اینکه ات از اتاق پروف اومد بیرون
ات با لباس های خوشگل سیاه استون داره که تا زانوهایش بود اومد بیرون
تهیونگ خیره شده بود به تو از نظرش خیلی خوشگل بود تا میخواست چیزی بگه که یهو شوگا گفت
شوگا : خوشگل شدی این لباس خیلی بهت میاد
ات : خیلی ممنون
جیمین : آبجی جون خیلی خوشگل شدی
ات : واقعا
تهیونگ : نه این لباس خوب نیست
جونکوک : مرز گرفتی
تهیونگ : خانم خانم کجایین
خانم خیلی زود اومد پیشه تهیونگ
خانم : چیزی شده آقای تهیونگ
تهیونگ : ما این لباس رو نپسندیدیم یکی دیگه برای ات بیار
خانم : باشه آقا
ات : اما من این رو دوست دارم
شوگا : تهیونگ کاری نداشته باش
تهیونگ : خانم رهنمایش کن به سمته اتاق پروف
ات : اما
تهیونگ : خانم رهنمایش کن
خانم : باشه
ات : خیلی بدی
ات با عصبانیت رفت داخل اتاق پروف
لباس دیگه ای برداشت و داشت می پوشیدش با خودش با عصبانیت زمزمه کرد
«خیلی بدی کیم تهیونگ »
خانم : آقای تهیونگ برای دوست دختر تون لباس های قشنگی پیشنهاد میکنم
ات وقتی شنید خیلی شکه به اون خانم خیره شده بود
همه خیلی شکه شده بودن از اینکه اون خانم به ات دوست دختر تهیونگ گفت
شوگا خیلی زود گفت
شوگا : دوست دخترش نیست
خانم : آها معذرت میخواهم آقای تهیونگ فقط خواستم بگم این لباس های جدید خیلی به دوست دخترتون
نه دوسته تون میاد
تهیونگ خنده ای کرد و گفت
تهیونگ : اشکالی نداره حالا که این لباس ها رو آوردین بدین به ات تا امتحان شون کنه
ات همونجوری شکه به تهیونگ خیره شده بود
تهیونگ : ات امتحان شون کن
همه داشتن به ات نگاه میکردن اما ات هیچ جوابی نداد و به تهیونگ خیره شده بود
ات با خودش فکر میکرد این تهیونگه که آنقدر باهاش خوب شده یعنی چرا
جونکوک چند دفعه زد به شونیه ات
ات : چیزی شده
جونکوک : یه ساعته باهات حرف میزنیم کجایی
ات : ببخشید نشنیدم
تهیونگ به اون خانمه گفت لباس ها رو بده به ات
ات : نمی خواد من این لباس هارو نمی خوام
جیمین : آبجی لطفاً امتحان شون کن
ات : نه نمی خواد
تهیونگ کمی عصبی گفت
تهیونگ : گفتم برو امتحان شون کن
ات : ب باشه
ات زود لباس ها رو گرفت از دسته خانمه و رفت اتاق پروف
شوگا : تهیونگ چرا با عصبانیت باهاش حرف میزنی
تهیونگ رفت جلوی اتاق پروف روبه مبل نشست وگفت
تهیونگ : اینو از خودش بپرس
دیگه هیچ حرفی کسی نزد شوگا و جیمین و جونکوک هم رفتن نشستن
همه منتظر ات بودن
تهیونگ سرش تو گوشیش بود تا اینکه ات از اتاق پروف اومد بیرون
ات با لباس های خوشگل سیاه استون داره که تا زانوهایش بود اومد بیرون
تهیونگ خیره شده بود به تو از نظرش خیلی خوشگل بود تا میخواست چیزی بگه که یهو شوگا گفت
شوگا : خوشگل شدی این لباس خیلی بهت میاد
ات : خیلی ممنون
جیمین : آبجی جون خیلی خوشگل شدی
ات : واقعا
تهیونگ : نه این لباس خوب نیست
جونکوک : مرز گرفتی
تهیونگ : خانم خانم کجایین
خانم خیلی زود اومد پیشه تهیونگ
خانم : چیزی شده آقای تهیونگ
تهیونگ : ما این لباس رو نپسندیدیم یکی دیگه برای ات بیار
خانم : باشه آقا
ات : اما من این رو دوست دارم
شوگا : تهیونگ کاری نداشته باش
تهیونگ : خانم رهنمایش کن به سمته اتاق پروف
ات : اما
تهیونگ : خانم رهنمایش کن
خانم : باشه
ات : خیلی بدی
ات با عصبانیت رفت داخل اتاق پروف
لباس دیگه ای برداشت و داشت می پوشیدش با خودش با عصبانیت زمزمه کرد
«خیلی بدی کیم تهیونگ »
۸.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.