پارت۲
پارت۲
ویو هایون
داشتم وسایلم و جمع میکردن که...
یونسو:هی دختره بیا ببینم
هایون:چیکارم داری
یونسو: تو چقدر پررو شدی بچه ها بیاریدش
جیون:چیکارش داری
یونسو:تو خفه
و دونفر از اون دخترا دستای هایون و گرفتن و بردنش توی دستشویی مدرسه و شروع به زدنش کردن از اونجایی که هایون توی دوران بدی بود نباید بهش ضربه ای وارد میشد مخصوصا چون هم خیلی ضعیف بود هم توی این دوران بخاطر مشکلاتی بیشتر از بقیه درد میکشید بعد نیم ساعت ولش کردن و رفتن بیرون هایون اصن نای راه رفتن نداشت ولی بزور بلند شد و کیفش و برداشت و رفت
ویو جونگکوک
دوساعته منتظر این دخترم کجاس پس هوف اون از دیشب اینم از الان من که دوست نداشتم باهاش دعوا کنم ولی باید بدونه که باید تلاش کنه خیلی که دیدم داره لنگ لنگ کنان میاد
جونگکوک:کجا بودی(عصبی)
هایون:بب.....ببخشید (بغض)
جونگکوک:چرا لنگ لنگ کنان راه میای(عصبی)
هایون:هی....هیچی پاهام درد میکنه(بغض شدید)
جونگکوک:سوارشو بریم
و به سمت خونه حرکت کردن
..............
ویو هایون
داشتم وسایلم و جمع میکردن که...
یونسو:هی دختره بیا ببینم
هایون:چیکارم داری
یونسو: تو چقدر پررو شدی بچه ها بیاریدش
جیون:چیکارش داری
یونسو:تو خفه
و دونفر از اون دخترا دستای هایون و گرفتن و بردنش توی دستشویی مدرسه و شروع به زدنش کردن از اونجایی که هایون توی دوران بدی بود نباید بهش ضربه ای وارد میشد مخصوصا چون هم خیلی ضعیف بود هم توی این دوران بخاطر مشکلاتی بیشتر از بقیه درد میکشید بعد نیم ساعت ولش کردن و رفتن بیرون هایون اصن نای راه رفتن نداشت ولی بزور بلند شد و کیفش و برداشت و رفت
ویو جونگکوک
دوساعته منتظر این دخترم کجاس پس هوف اون از دیشب اینم از الان من که دوست نداشتم باهاش دعوا کنم ولی باید بدونه که باید تلاش کنه خیلی که دیدم داره لنگ لنگ کنان میاد
جونگکوک:کجا بودی(عصبی)
هایون:بب.....ببخشید (بغض)
جونگکوک:چرا لنگ لنگ کنان راه میای(عصبی)
هایون:هی....هیچی پاهام درد میکنه(بغض شدید)
جونگکوک:سوارشو بریم
و به سمت خونه حرکت کردن
..............
۲.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.