شیرین ترین دروغی که گفتم part ¹⁰
حسابی کفری شدع بودم که با صدای نسبتا بلندی گفتم:معلوم نیس کی به این گواهینامه داده..هنوز بلد نیس چطور پارک کنع
_:باور کن گواهینامم معتبره و بلدم چطور پارک کنم..چون یه مریض اورژانسی داشتم اینجوری پارک کردم
من این صدا رو میشناسم برگشتم که کیم گف:به به ببین کی اینجاست..خانم دکتر فراری..چه عجب ما تونستیم تورو ببینیم
+:من نمیان اینجا حرف بزنم میام کار کنم دکتر کیم
_:حتما اونی کع چند ساعت پیش با دکتر پارک حرف میزد من بودم؟
با کنایه گفتم:خوبع باز هم توی این همع مشغله هواستون به همت چیز هست
اومد جلو و با لبخندی که روی لبش بود گف:بعضی از ادما خیلی خوب تو ذهنم میمونن
بعد شیطون خندیدو ادامه داد:حتی اگه خودشون هم قایم کنن
با تعجب بهش نگاه میکردم یعنی اینقد ضایع بازی دراوردع بودم؟
برا اینکه بیشتر ابروم نرع گفتم:لطفا ماشینتونو بردارین باید برم
سری تکون داد و سوار ماشین شد..وقتی از پارک در اومد شیشه رو پایین کشید و گف:نمیخواد بترسی به کسی نمیگم ترسویی
منتظر جوابش نموندو رف.. به من میگم ترسو..دیگه نباید خودمو قایم کنم اگه میخواست اخراجم کنه تا الان کرده بود
*****************************************
وضعیت بیمار دکتر هان رو چک کردم و رفتم توی بخش پیش سویون و داهیون که سخت مشغول حرف زدن بودن
+:ببینم باز دارین گناه کیو میشورین؟
سویون للخندی زد و گف:وقتی میدونی چرا میپرسی؟
+:چونگ هوا بیچاره
~:بیخیال بیا بشین تا برات قهوه بیارم..امروز خداروشکر بخش ارومه و ما میتونیم با خیال راحت حرف بزنیم
+:منظورت از حرف زدن همون غیبت کردنه دیگه؟
÷:تو گوشاتو بگیر و به حرفای ما گوش نده
رفتم کنارشون نشستم و داهیون همونطور که قهوه میریخت گف:مزه شب کاری به همون غیبت کردنه
÷:اره دقیقا
+:اگه شما صد سالم کنار هم بشینین باز هم حرفاتون تمومی نداره
صدای خانم سوجین مانع حرف زدن سویون شد که گف:بچهها بیمار دکتر کیم حالش خوب نیس بهش زنگ بزنین بگین خودشو برسونه
بعد از ۲۰ دیقه حال بیمار بهتر شد..داشتم نگاه پروندش می کردم که در باز شدو خانم سوجین سری تکون داد:سلام دکتر کیم
به دکتر کیم نگاه کردم که بدون توجه به ما گف:حال بیمار چطورع؟
ادامه دارد...
_:باور کن گواهینامم معتبره و بلدم چطور پارک کنم..چون یه مریض اورژانسی داشتم اینجوری پارک کردم
من این صدا رو میشناسم برگشتم که کیم گف:به به ببین کی اینجاست..خانم دکتر فراری..چه عجب ما تونستیم تورو ببینیم
+:من نمیان اینجا حرف بزنم میام کار کنم دکتر کیم
_:حتما اونی کع چند ساعت پیش با دکتر پارک حرف میزد من بودم؟
با کنایه گفتم:خوبع باز هم توی این همع مشغله هواستون به همت چیز هست
اومد جلو و با لبخندی که روی لبش بود گف:بعضی از ادما خیلی خوب تو ذهنم میمونن
بعد شیطون خندیدو ادامه داد:حتی اگه خودشون هم قایم کنن
با تعجب بهش نگاه میکردم یعنی اینقد ضایع بازی دراوردع بودم؟
برا اینکه بیشتر ابروم نرع گفتم:لطفا ماشینتونو بردارین باید برم
سری تکون داد و سوار ماشین شد..وقتی از پارک در اومد شیشه رو پایین کشید و گف:نمیخواد بترسی به کسی نمیگم ترسویی
منتظر جوابش نموندو رف.. به من میگم ترسو..دیگه نباید خودمو قایم کنم اگه میخواست اخراجم کنه تا الان کرده بود
*****************************************
وضعیت بیمار دکتر هان رو چک کردم و رفتم توی بخش پیش سویون و داهیون که سخت مشغول حرف زدن بودن
+:ببینم باز دارین گناه کیو میشورین؟
سویون للخندی زد و گف:وقتی میدونی چرا میپرسی؟
+:چونگ هوا بیچاره
~:بیخیال بیا بشین تا برات قهوه بیارم..امروز خداروشکر بخش ارومه و ما میتونیم با خیال راحت حرف بزنیم
+:منظورت از حرف زدن همون غیبت کردنه دیگه؟
÷:تو گوشاتو بگیر و به حرفای ما گوش نده
رفتم کنارشون نشستم و داهیون همونطور که قهوه میریخت گف:مزه شب کاری به همون غیبت کردنه
÷:اره دقیقا
+:اگه شما صد سالم کنار هم بشینین باز هم حرفاتون تمومی نداره
صدای خانم سوجین مانع حرف زدن سویون شد که گف:بچهها بیمار دکتر کیم حالش خوب نیس بهش زنگ بزنین بگین خودشو برسونه
بعد از ۲۰ دیقه حال بیمار بهتر شد..داشتم نگاه پروندش می کردم که در باز شدو خانم سوجین سری تکون داد:سلام دکتر کیم
به دکتر کیم نگاه کردم که بدون توجه به ما گف:حال بیمار چطورع؟
ادامه دارد...
۲.۱k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.