بمان با من که من بی تو شبیه برگ پاییزم
بمان با من که من بی تو شبیه برگ پاییزم
تو باشی سبز خواهم ماند ، نباشی بی تو می ریزم
تو باشی نور خواهم خورد کبوتر وار از چشمت
دوباره شعر خواهم شد منی که از تو لبریزم
بمان خورشید مردادی ! ضریح آفتاب من!
کجای این شب خسته دل خود را بیاویزم
نگاهم کن ، نگاهم کن ، تماشای تو مهتابی!
هنوزم من دچار آن غزالان غزل ریزم
شبیه قله ای گنگم تو باید فاتحم باشیغ
بیا و باز فتحم کن تو ای ماه دلاویزم
شبی در برکه ی شعرم نسیم پیکرت پیچید
تو فرهادم شدی و من هنوزم با تو شیرینم.
تو باشی سبز خواهم ماند ، نباشی بی تو می ریزم
تو باشی نور خواهم خورد کبوتر وار از چشمت
دوباره شعر خواهم شد منی که از تو لبریزم
بمان خورشید مردادی ! ضریح آفتاب من!
کجای این شب خسته دل خود را بیاویزم
نگاهم کن ، نگاهم کن ، تماشای تو مهتابی!
هنوزم من دچار آن غزالان غزل ریزم
شبیه قله ای گنگم تو باید فاتحم باشیغ
بیا و باز فتحم کن تو ای ماه دلاویزم
شبی در برکه ی شعرم نسیم پیکرت پیچید
تو فرهادم شدی و من هنوزم با تو شیرینم.
۲.۶k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.