انتقام 2
پارت 14
دکتر :آقای جئون وضعیت خانومتون برای عمل خیلی خوبه
کوک:پس چرا عملش نمیکنین
دکتر:مشکلی برای عمل کردنش نیست فقط رضایت خود خانوم کیم
کوک:اون رضایت داره پس همین امروز عملش کنین
دکتر :امروز بستری میشن و برای فردا عمل میشن
کوک:خوبه ممنون
دکتر :ولی نباید بعد عمل بهشون استرس ،فشار عصبی بیاد اگر نه اتفاقی که نباید بیوفته میوفته
کوک:باشه ممنون رفتم بیرون پیش آت نشستم کنار تخت
کوک:آت فردا عملت میکنن خوب خوب میشی
آت:واقعا ؟؟
کوک:واقعا واقعا بچه کوچولو من
آت :خودتی
کوک: باشه منم ولی از این به بعد استرس ممنوع فشار عصبی ممنوع باشه ؟
آت :بستگی به شوهرم داره ولی باشه
کوک خندید و گفت:آفرین وو
آت:وو
کوک:امروز باید اینجا ببمونی
آت :نههه
کوک:ارههه (خنده)
فلش بک فردا موقع عمل
آت :کوک بزار این اخرا یه چیزی بهت بگم
کوک:چی
آت:این عطری که داری رو نزن
کوک :برای چی
آت :چون من میگم
کوک:باشه خانوم کیم
آت:و لباساتو همشو بریز دور برو آخخخ چرا تو هرچی میپوشی بهت میاد آخه
کوک:ببخشید خانوم کیم
آت :میری لباس به درد نخور میگیری و دیگه خوشتیپ نمیای بیرون
پرستار :خانوم کیم وقت ملاقات تمومه شما باید آماده بشین
آت :باشه کوک تو برو منم بعد عمل میام
کوک:باشه (خنده)
آت:آفرین شوهر قشنگم
کوک خندید رفت بیرون منو بردن اتاق عمل بیهوش شدم
ویو کوک
خیلی نگرانم این عمل عمل خطرناکیه اگه اگه نه نه همچین اتفاقی نمیوفته یه ساعت گذشت هنوز آت و از اتاق عمل نیاوردن بیرون دوساعت گذشت هنوز عمل تموم نشده بود که یهو دیدم در باز شد و آت رو بردن بخش ICU دکتر اومد
کوک :دکتر چجوری بود آت خوب دیگه
دکتر:بله خانوم کیم الان از من و شما هم بهتر فقط
کوک:فقط؟؟
دکتر: خیلی تعجب کردم از زیر این عمل سنگین اومد بیرون آقای حئون شما واقعا زن قوی دارید
خندیدم و گفتم:بله ممنون
دکتر رفت ولی آت هنوز بهوش نیومده بود...
دکتر :آقای جئون وضعیت خانومتون برای عمل خیلی خوبه
کوک:پس چرا عملش نمیکنین
دکتر:مشکلی برای عمل کردنش نیست فقط رضایت خود خانوم کیم
کوک:اون رضایت داره پس همین امروز عملش کنین
دکتر :امروز بستری میشن و برای فردا عمل میشن
کوک:خوبه ممنون
دکتر :ولی نباید بعد عمل بهشون استرس ،فشار عصبی بیاد اگر نه اتفاقی که نباید بیوفته میوفته
کوک:باشه ممنون رفتم بیرون پیش آت نشستم کنار تخت
کوک:آت فردا عملت میکنن خوب خوب میشی
آت:واقعا ؟؟
کوک:واقعا واقعا بچه کوچولو من
آت :خودتی
کوک: باشه منم ولی از این به بعد استرس ممنوع فشار عصبی ممنوع باشه ؟
آت :بستگی به شوهرم داره ولی باشه
کوک خندید و گفت:آفرین وو
آت:وو
کوک:امروز باید اینجا ببمونی
آت :نههه
کوک:ارههه (خنده)
فلش بک فردا موقع عمل
آت :کوک بزار این اخرا یه چیزی بهت بگم
کوک:چی
آت:این عطری که داری رو نزن
کوک :برای چی
آت :چون من میگم
کوک:باشه خانوم کیم
آت:و لباساتو همشو بریز دور برو آخخخ چرا تو هرچی میپوشی بهت میاد آخه
کوک:ببخشید خانوم کیم
آت :میری لباس به درد نخور میگیری و دیگه خوشتیپ نمیای بیرون
پرستار :خانوم کیم وقت ملاقات تمومه شما باید آماده بشین
آت :باشه کوک تو برو منم بعد عمل میام
کوک:باشه (خنده)
آت:آفرین شوهر قشنگم
کوک خندید رفت بیرون منو بردن اتاق عمل بیهوش شدم
ویو کوک
خیلی نگرانم این عمل عمل خطرناکیه اگه اگه نه نه همچین اتفاقی نمیوفته یه ساعت گذشت هنوز آت و از اتاق عمل نیاوردن بیرون دوساعت گذشت هنوز عمل تموم نشده بود که یهو دیدم در باز شد و آت رو بردن بخش ICU دکتر اومد
کوک :دکتر چجوری بود آت خوب دیگه
دکتر:بله خانوم کیم الان از من و شما هم بهتر فقط
کوک:فقط؟؟
دکتر: خیلی تعجب کردم از زیر این عمل سنگین اومد بیرون آقای حئون شما واقعا زن قوی دارید
خندیدم و گفتم:بله ممنون
دکتر رفت ولی آت هنوز بهوش نیومده بود...
۴.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.