*ات*
*ات*
نیزمو در اوردم و بقیه همزمان بعد من نیزه هاشونو در اوردن.
ات : رینجر سعی کنین مردمکش رو هدف بگیرین. میلی شما هم با نیزه هاتون سعی کنین سوارش بشین
هه این : سوارش بشیم؟! دیوونه شدی
ات : اگه نجات بشیرت دیوونگیه...پس اره
سونگ مین : لعنتی برای همه چی جواب داره
یونگی : سوکجین از سربازا محافظت کن من پشت ات رو میگیرم . بقیه سربازای هنگ اکتشاف تو راهن.
جین : چشم
بهش حمله کردیم و یونجین و دو سربازش از دور بهشون تیر شلیک میکردم
ات : یونجین..از تیر کمون استفاده کن نه اسنایپر
یونگی : ات مواظب باش!
همین که برگشتم یه ایاف کثولو دهنشو باز کرده و میخواد منو بخوره. اگه بتونم وارد دهنش بشم...
ات : همینه...فرمانده مین دور بمونین
از اسبم اومدم پایین و پریدم داخل دهنش
یونجین : نونا!
پسرا : ات!
دهنشو بسته بود و شمشیرمو گزاشتم بین دندوناش و بهش گرفته بودم تا قورتم نده
ات از داخل دهنش : بزنیدش! *داد*
یونگی : هوم؟
ات : بزنیدش تا دهنش بستس بزنیدش *داد*
با حس درد روی شکمم بر گشتم دیدم شمشیر وارد شکمم شده. فهمیدم یکی مردمکش رو زده. چشمام سیاهی میرفت. سعی کردم تو این وضعیت از حال نرم. شمشیر کشیده شد و حس کردم محکم به چیزی برخورد کردم. فهمیدم مرد...
*یونگی*
با اشاره ات رفتم سمتش و شمشیرمو داخل مردمکش فرو دادم.بالاخره یکیشون مرد. شمشیرمو کشیدم بیرون و افتاد زمین
کوک : ات رو بکشین بیرون
همین که دهنشو باز کردیم و ات رو کشیدیم بیرون با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد...شکم ات سوراخ شده بود و از دهنش خون میریخت
تهیونگ : ات *داد*
جین : فک کنم با ضربه شمشیر یونگی بود
جیمین : ف...فرمانده کیم
جیمین به اون دو ایاف کثولو اشاره کرد که داشتن سربازارو میخوردن
جین : گندش بزنن...عقب نشینی کنین.
جین ات رو بلند کرد و سوار اسبش شد و میخواستن برن...نگاهی به شمشیر خونیم کردم. بوی خون ایافکثولو رو نمیداد...بوی خون انسان بود...بوی خون ات...
فلش بک........
ات : سرباز مین بهترینه! دوس دارم وقتی بزرگ شدم یکی مثلش شم
__________________________
ات : سرباز مین نجاتمون میده
__________________________
ات : دلم واسه سرباز مین تنگ شده
پایان فلش بک
یونگی : من چیکار کردم *بغض*
نیزمو در اوردم و بقیه همزمان بعد من نیزه هاشونو در اوردن.
ات : رینجر سعی کنین مردمکش رو هدف بگیرین. میلی شما هم با نیزه هاتون سعی کنین سوارش بشین
هه این : سوارش بشیم؟! دیوونه شدی
ات : اگه نجات بشیرت دیوونگیه...پس اره
سونگ مین : لعنتی برای همه چی جواب داره
یونگی : سوکجین از سربازا محافظت کن من پشت ات رو میگیرم . بقیه سربازای هنگ اکتشاف تو راهن.
جین : چشم
بهش حمله کردیم و یونجین و دو سربازش از دور بهشون تیر شلیک میکردم
ات : یونجین..از تیر کمون استفاده کن نه اسنایپر
یونگی : ات مواظب باش!
همین که برگشتم یه ایاف کثولو دهنشو باز کرده و میخواد منو بخوره. اگه بتونم وارد دهنش بشم...
ات : همینه...فرمانده مین دور بمونین
از اسبم اومدم پایین و پریدم داخل دهنش
یونجین : نونا!
پسرا : ات!
دهنشو بسته بود و شمشیرمو گزاشتم بین دندوناش و بهش گرفته بودم تا قورتم نده
ات از داخل دهنش : بزنیدش! *داد*
یونگی : هوم؟
ات : بزنیدش تا دهنش بستس بزنیدش *داد*
با حس درد روی شکمم بر گشتم دیدم شمشیر وارد شکمم شده. فهمیدم یکی مردمکش رو زده. چشمام سیاهی میرفت. سعی کردم تو این وضعیت از حال نرم. شمشیر کشیده شد و حس کردم محکم به چیزی برخورد کردم. فهمیدم مرد...
*یونگی*
با اشاره ات رفتم سمتش و شمشیرمو داخل مردمکش فرو دادم.بالاخره یکیشون مرد. شمشیرمو کشیدم بیرون و افتاد زمین
کوک : ات رو بکشین بیرون
همین که دهنشو باز کردیم و ات رو کشیدیم بیرون با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد...شکم ات سوراخ شده بود و از دهنش خون میریخت
تهیونگ : ات *داد*
جین : فک کنم با ضربه شمشیر یونگی بود
جیمین : ف...فرمانده کیم
جیمین به اون دو ایاف کثولو اشاره کرد که داشتن سربازارو میخوردن
جین : گندش بزنن...عقب نشینی کنین.
جین ات رو بلند کرد و سوار اسبش شد و میخواستن برن...نگاهی به شمشیر خونیم کردم. بوی خون ایافکثولو رو نمیداد...بوی خون انسان بود...بوی خون ات...
فلش بک........
ات : سرباز مین بهترینه! دوس دارم وقتی بزرگ شدم یکی مثلش شم
__________________________
ات : سرباز مین نجاتمون میده
__________________________
ات : دلم واسه سرباز مین تنگ شده
پایان فلش بک
یونگی : من چیکار کردم *بغض*
۵۵.۳k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.