P4
ویو کیم می سو:رفتم داخل مدرسه رفتم اتاق مدیر..سلام اقا..
مدیر مدرسه:اه بلی بفرماین خانم کیم می سو …شاگرد انتقالی بله…؟
کیم می سو:اه بله خودمم…
مدیر مدرسه:بله استاد راهنماییتون میکنه
کیم می سو:بلی ممنونم
استاد:بیا دنبالم….
کیم می سو:بله خانم….رفتم دنبالش..این ور و اون ور نگاه میکردم یکم عجیب و غریب بود برام….
استاد:بیا این کلاستون…؟
کیم می سو:اه بله ممنونم خانم
استاد:خواهش میکنم…خب بچه ها با همکلاسی جدیدتون آشنا بشین..ایشون کیم می سو هستن..
قلدر کلاس:اه ببینید یه بدبخت دیگه هم اومد توی کلاسمون(با خنده)
کیم می سو:فقط همینجوری نگاهش کردم…خب سلام من کیم می سو هستم…از دیدنتون خوشحالم امیدوارم دوستای خوبی با هم بشیم….(لبخند زدم رفتم نشستم کنار پنجره…)
کیم سو مین:با اعصبانیت گفت اه اصلا جا نمیخای بلند شو از اینجا …
کیم جیهون:با لبخند گفت اینجا جای(چا اون وو هست) ببخشید باید یه جای دیگه بشینید..
کیم می سو:اه ببخشید با لبخند رفتم …یه جای دیگه نشستم ….
کیم سو مین:حالا لازم بود با لبخند و مهربونی بهش بگی…
کیم جیهون:مگه با تو بودم خو تو هم با مهربونی میگفتی چیزی نمیشد نه…
کیم سو مین:خب که چی …چا اون وو چقدر دیر کرد امروز ….اه آوناهاش داره میاد…
کیم جیهون:اوه سلام رفیق چقدر دیر کردی امروز…
چا اون وو:اره ترافیک بود دیگ دیر شد…
هوانگ مین هیون:تو که همش ترافیک یا ماشین خرابه نه…
چا اون وو:مگه با تو بودم…..
هوانگ مین هیون:نه …?
چا اون وو :پس چرا آنقدر زر میزنی
هوانگ مین هیون :پس بهانههای الکی نیار .
چااون وو:ببین بچه دلت خیلی کتک میخاد نه…(اعصبی)
هوانگ مین هیون:اره جون خودت…
کیم جیهون:اه بس کنید دیگ هرروز باید باهاتون سر کله زد…
هر دوتاشون قیافه گرفتن رفتن سر جاشون نشستن…..
کیم می سو:این دوتا کی بودن باهم دعوا کردن..؟
کیم جی وون:خب هر دوتاشون قبلا باهم رفیق بودن الان اینطوری شدن الان باهم رابطه خوبی ندارن زیاد.. هر روز خدا دعوا دارن با هم…(
کیم می سو:اها خب چرا الان اینطوری شدن…
کیم جی وون:اونو دیگ هیچکس نمیدونه..
کیم می سو:توی فکر رفتم بعد …اها خو که اینطور ..
کیم جی وون:اهوم بله ..لبخندی کوچیک بهم زد ..
کیم می سو:منم لبخندی بهش زدم…
یه دختر دیگ:ولی اونا توی مدرسه جذابترین پسرا هستن هاااا…اوف خوش به حال دوست دختراشون ..غرق شد توی رویا😅….
کیم می سو؛اره خب خوشتیپن…
ویو زنگ تفریح:رفتم بیرون اه سرم خورد به پشت کسی..اخ سرم..ببخشد حالتون خوبه…
هوانگ مین هیون:اه بلی شما خوبین..
کیم می سو:بلی ممنونم..ببخشید واقعا حواسم نبود…
هوانگ مین هیون:نه اشکال نداره..ببخشید من شما رو قبلا دیدم …
کیم می سو:اه نه فک نکنم یادم نیست..
هوانگ مین هیون:ولی خب خیلی آشنا میزنین..توی فکر بود..
کیم می سو:نمیدونم بخدا ..بازم ببخشید …رفتم سالون غذا خوردی…رفتم داخل ..چا اون وو همینجوری ایستاده بود بالا نگاهی انداخت بهم چشم تو چشم شدیم بعد صورتشو اون ور کرد رفت..رفتم نشستم یعنی اون بالا اونجا چیکار دارن..
دختره:یعنی نمیدونی..تازه اومدی دختر..؟
کیم می سو:اره تازه اومدم ..خب اونا چیکار میکنن اون بالا…
دختره :خب ببین اونای که با بورسیه اومدن با اونای که اون بالا هستم فرق میکنن ..
کیم می سو:یعنی چی این دیگه چطور مدرسه ای هست واقعا توی فکر فرو رفتم..خیلی عجیب بود برام…
مدیر مدرسه:اه بلی بفرماین خانم کیم می سو …شاگرد انتقالی بله…؟
کیم می سو:اه بله خودمم…
مدیر مدرسه:بله استاد راهنماییتون میکنه
کیم می سو:بلی ممنونم
استاد:بیا دنبالم….
کیم می سو:بله خانم….رفتم دنبالش..این ور و اون ور نگاه میکردم یکم عجیب و غریب بود برام….
استاد:بیا این کلاستون…؟
کیم می سو:اه بله ممنونم خانم
استاد:خواهش میکنم…خب بچه ها با همکلاسی جدیدتون آشنا بشین..ایشون کیم می سو هستن..
قلدر کلاس:اه ببینید یه بدبخت دیگه هم اومد توی کلاسمون(با خنده)
کیم می سو:فقط همینجوری نگاهش کردم…خب سلام من کیم می سو هستم…از دیدنتون خوشحالم امیدوارم دوستای خوبی با هم بشیم….(لبخند زدم رفتم نشستم کنار پنجره…)
کیم سو مین:با اعصبانیت گفت اه اصلا جا نمیخای بلند شو از اینجا …
کیم جیهون:با لبخند گفت اینجا جای(چا اون وو هست) ببخشید باید یه جای دیگه بشینید..
کیم می سو:اه ببخشید با لبخند رفتم …یه جای دیگه نشستم ….
کیم سو مین:حالا لازم بود با لبخند و مهربونی بهش بگی…
کیم جیهون:مگه با تو بودم خو تو هم با مهربونی میگفتی چیزی نمیشد نه…
کیم سو مین:خب که چی …چا اون وو چقدر دیر کرد امروز ….اه آوناهاش داره میاد…
کیم جیهون:اوه سلام رفیق چقدر دیر کردی امروز…
چا اون وو:اره ترافیک بود دیگ دیر شد…
هوانگ مین هیون:تو که همش ترافیک یا ماشین خرابه نه…
چا اون وو:مگه با تو بودم…..
هوانگ مین هیون:نه …?
چا اون وو :پس چرا آنقدر زر میزنی
هوانگ مین هیون :پس بهانههای الکی نیار .
چااون وو:ببین بچه دلت خیلی کتک میخاد نه…(اعصبی)
هوانگ مین هیون:اره جون خودت…
کیم جیهون:اه بس کنید دیگ هرروز باید باهاتون سر کله زد…
هر دوتاشون قیافه گرفتن رفتن سر جاشون نشستن…..
کیم می سو:این دوتا کی بودن باهم دعوا کردن..؟
کیم جی وون:خب هر دوتاشون قبلا باهم رفیق بودن الان اینطوری شدن الان باهم رابطه خوبی ندارن زیاد.. هر روز خدا دعوا دارن با هم…(
کیم می سو:اها خب چرا الان اینطوری شدن…
کیم جی وون:اونو دیگ هیچکس نمیدونه..
کیم می سو:توی فکر رفتم بعد …اها خو که اینطور ..
کیم جی وون:اهوم بله ..لبخندی کوچیک بهم زد ..
کیم می سو:منم لبخندی بهش زدم…
یه دختر دیگ:ولی اونا توی مدرسه جذابترین پسرا هستن هاااا…اوف خوش به حال دوست دختراشون ..غرق شد توی رویا😅….
کیم می سو؛اره خب خوشتیپن…
ویو زنگ تفریح:رفتم بیرون اه سرم خورد به پشت کسی..اخ سرم..ببخشد حالتون خوبه…
هوانگ مین هیون:اه بلی شما خوبین..
کیم می سو:بلی ممنونم..ببخشید واقعا حواسم نبود…
هوانگ مین هیون:نه اشکال نداره..ببخشید من شما رو قبلا دیدم …
کیم می سو:اه نه فک نکنم یادم نیست..
هوانگ مین هیون:ولی خب خیلی آشنا میزنین..توی فکر بود..
کیم می سو:نمیدونم بخدا ..بازم ببخشید …رفتم سالون غذا خوردی…رفتم داخل ..چا اون وو همینجوری ایستاده بود بالا نگاهی انداخت بهم چشم تو چشم شدیم بعد صورتشو اون ور کرد رفت..رفتم نشستم یعنی اون بالا اونجا چیکار دارن..
دختره:یعنی نمیدونی..تازه اومدی دختر..؟
کیم می سو:اره تازه اومدم ..خب اونا چیکار میکنن اون بالا…
دختره :خب ببین اونای که با بورسیه اومدن با اونای که اون بالا هستم فرق میکنن ..
کیم می سو:یعنی چی این دیگه چطور مدرسه ای هست واقعا توی فکر فرو رفتم..خیلی عجیب بود برام…
۴.۴k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.