part 3✨️
part_3✨️
برای همین مجبور بود کمی تو خونه بمونه
هه رین توی کارش عالی بود و رفتار خوبش با شاگرداش و مسئولین باشگاه باعث این شده بود که همه دوسش داشته باشن
هه رین به سمت رختکن رفت و بعد از عوض کردن لباس هاش با تاپ و شلوارک ورزشی موهاشو از بالا دمب اسبی بست
از رختکن خارج شد و به سمت اتاق مربی ها حرکت کرد در اتاق و باز کرد و با یک از اساتید رو به رو شد
جئون جونکوک مربیه تازه کار
هه رین لبخندی زد و بهش سلام کرد و دنبال یونجون گشت ولی اونجا نبود
یونجون تنها کسی بود که از دبیرستان تا الان تو تنهایی هاش شریک بوده هر کاری که هه رین می خواسته انجام بده یونجون هم انجام داده یا هر زمانی که هه رین اشک ریخته یونجون هم پا به پاش اشک ریخته بوده یا مثلا زمانی که هه رین تصمیم گرفت مربی بوکس بشه یونجون هم تنهاش نذاشت و تنها فرقشون این بود که یونجون مربیه دنس بود
هه رین به سمت سالن دنس راه افتاد و درست مثل انتظاراتش یونجون در حال رقصیدن با یکی از شاگرد هاش بود و رقصشون یکم عام یکم غیر اخلاقی بود ؟ چرا... چرا یونجون به پایین تنه ی دختر چنگ زده بود ؟
هه رین قیافشو جمع کرد و دوباره به سالن بوکس برگشت
هیچ وقت نفهمیده بود چرا یونجون یه همچین دنسایی میره البته از باشگاهی هم که توش کار میکردن همچین کارایی بعید نبود هه رین هم بدش نمیومد ولی شاید یکم از دیدنشون چندشش میشد؟ شاید به هر حال اون که تا حالا امتحان نکرده بود که بدونه
بلاخره بعد از سه ساعت متوالی نزدیک ساعت دو نیم هه رین بی خیال ادامه دادن شد و بعد از دوش کوتاهی که تو حموم های رختکن گرفت دوباره به سالن دنس رفت تا به یونجون خبر بده که فردا به لندن میره
در شیشه ای و مات سالن و باز کرد و با یه پسر مو آبی که لخت رو زمین دراز کشیده مواجه شد
تیشرت یونجونو از روی نیمکت کنار دیوار برداشت و بعد از نزدیک شدن به پسر گولش کرد و رو صورتش پرت کرد
"می خوای سرما بخوری پسره ی بی عقل ؟ "
یونجون که از پرت شدن تیشرت رو صورتش از چرت کوتاهش پریده بود از رو زمین بلند شد و نشست
"خسته بودم هه رین "
"مشخصه"
یونجون اومد تیشرتشو تنش کنه که با گرفتگی عضلات کمرش رو به رو شد و ناله ای از درد کرد
هه رین که از این نادونیه پسر به وجد اومده بود با عصبانیت گفت
" چند بار باید بهت بگم که بعد از اتمام ورزشت بدنتو سرد کنی نادوننن "
یونجون ببخشیدی گفت و تیشرتشو با سختی تنش کرد
هه رین سری از روی تاسف تکون داد و بلاخره حرفیرو که بخاطرش تا اونجا رفته بود و زد
" من فردا دارم میرم لندن "
پسر اخمی کرد و پرسید
" لندن ؟ لندن برای چی ؟ مگه قرار نبود فردا بریم خونه ی سوهی ؟"
برای همین مجبور بود کمی تو خونه بمونه
هه رین توی کارش عالی بود و رفتار خوبش با شاگرداش و مسئولین باشگاه باعث این شده بود که همه دوسش داشته باشن
هه رین به سمت رختکن رفت و بعد از عوض کردن لباس هاش با تاپ و شلوارک ورزشی موهاشو از بالا دمب اسبی بست
از رختکن خارج شد و به سمت اتاق مربی ها حرکت کرد در اتاق و باز کرد و با یک از اساتید رو به رو شد
جئون جونکوک مربیه تازه کار
هه رین لبخندی زد و بهش سلام کرد و دنبال یونجون گشت ولی اونجا نبود
یونجون تنها کسی بود که از دبیرستان تا الان تو تنهایی هاش شریک بوده هر کاری که هه رین می خواسته انجام بده یونجون هم انجام داده یا هر زمانی که هه رین اشک ریخته یونجون هم پا به پاش اشک ریخته بوده یا مثلا زمانی که هه رین تصمیم گرفت مربی بوکس بشه یونجون هم تنهاش نذاشت و تنها فرقشون این بود که یونجون مربیه دنس بود
هه رین به سمت سالن دنس راه افتاد و درست مثل انتظاراتش یونجون در حال رقصیدن با یکی از شاگرد هاش بود و رقصشون یکم عام یکم غیر اخلاقی بود ؟ چرا... چرا یونجون به پایین تنه ی دختر چنگ زده بود ؟
هه رین قیافشو جمع کرد و دوباره به سالن بوکس برگشت
هیچ وقت نفهمیده بود چرا یونجون یه همچین دنسایی میره البته از باشگاهی هم که توش کار میکردن همچین کارایی بعید نبود هه رین هم بدش نمیومد ولی شاید یکم از دیدنشون چندشش میشد؟ شاید به هر حال اون که تا حالا امتحان نکرده بود که بدونه
بلاخره بعد از سه ساعت متوالی نزدیک ساعت دو نیم هه رین بی خیال ادامه دادن شد و بعد از دوش کوتاهی که تو حموم های رختکن گرفت دوباره به سالن دنس رفت تا به یونجون خبر بده که فردا به لندن میره
در شیشه ای و مات سالن و باز کرد و با یه پسر مو آبی که لخت رو زمین دراز کشیده مواجه شد
تیشرت یونجونو از روی نیمکت کنار دیوار برداشت و بعد از نزدیک شدن به پسر گولش کرد و رو صورتش پرت کرد
"می خوای سرما بخوری پسره ی بی عقل ؟ "
یونجون که از پرت شدن تیشرت رو صورتش از چرت کوتاهش پریده بود از رو زمین بلند شد و نشست
"خسته بودم هه رین "
"مشخصه"
یونجون اومد تیشرتشو تنش کنه که با گرفتگی عضلات کمرش رو به رو شد و ناله ای از درد کرد
هه رین که از این نادونیه پسر به وجد اومده بود با عصبانیت گفت
" چند بار باید بهت بگم که بعد از اتمام ورزشت بدنتو سرد کنی نادوننن "
یونجون ببخشیدی گفت و تیشرتشو با سختی تنش کرد
هه رین سری از روی تاسف تکون داد و بلاخره حرفیرو که بخاطرش تا اونجا رفته بود و زد
" من فردا دارم میرم لندن "
پسر اخمی کرد و پرسید
" لندن ؟ لندن برای چی ؟ مگه قرار نبود فردا بریم خونه ی سوهی ؟"
۳.۲k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.