سناریو باکوگو☆
سناریو باکوگو☆
تو ھم کلاسی باکوگو بودی* از اونجایی کہ اخلاقت شبیہ باکوگو بود باھاش دوست بودی* تو درست خیلی عالی بود و ھمہ ی نمرہ ھات بیست بود* مدرسہ تعطیل شد و تو داشتی میرفتی سمت خونت کہ باکوگو جلوت سبز شد* بھش نگاہ میکردی*
باکوگو : میگم.....میشہ بیای خونہ ی من و تو درسام کمکم کنی؟
تو : الان؟
باکوگو : آرہ
تو : بزار برم خونہ و لباسامو عوض کنم بعدش میام
باکوگو : باشہ
از کنارش رد شدی و رفتی خونت* لباساتو درآوردی و رفتی یہ دوش گرفتی* اومدی بیرون و لباساتو پوشیدی و موھاتو خشک کردی و شونہ زدی* بہ ساعت نگاہ کردی 8 شب بود* کفشاتو پوشیدی و سمت خونہ ی باکوگو حرکت کردی*
تو : ھوم...الان برم اونجا باید شام درست کنم؟
رسیدی بہ خونہ ی باکوگو* زنگ درو زدی* باکوگو درو باز کرد و رفتی داخل*
باکوگو : خوش اومدی
تو : ممنون
بوی غذا توی خونہ می پیچید*
تو : شام درست کردی؟
باکوگو : آرہ....بھم نمیخورہ آشپزی بلد باشم؟
تو : نہ اصلا
باکوگو : کہ اینطور
میز رو چید و غذاھارو گذاشت روی میز* رفتی نشستی سر میز*
تو : امیدوارم طعمشم مثل بوش خوب باشہ
باکوگو : معلومہ کہ ھست فکر کردی فقط خودت بلدی آشپزی کنی؟
تو : با من اینطوری صحبت نکنا
باکوگو : الان بترسم؟
یھو جفتتون زدین زیر خندہ*
تو : منو تو ھر چقدرم باھم دعوا کنیم بازم بہترین دوستای ھمدیگہ ایم
باکوگو : ھمینش خوبہ
شروع کردید بہ خوردن* بعد از شام کمک باکوگو ظرفارو شستید* رفتید نشستید کنار ھم و تو شروع کردی بہ توضیح دادن درسا بہ باکوگو* وقتی براش توضیح میدادی با عشق نگاھت میکرد*
تو : اینم اینجوری حل میشہ فھمیدی؟
ھنوزم نگاھت میکرد*
تو : ھی باکوگو
باکوگو : ھا؟ آرہ فھمیدم
تو : چرا اونجوری نگاھم میکردی؟
باکوگو : چجوری؟
با اخم نگاھش کردی* بعدش خندیدی*
تو : دیوونہ
باکوگو : آرہ من دیوونہ ی توام
بھش نگاہ کردی*
تو : منظورت چیہ؟
باکوگو نزدیک صورتت شد*
باکوگو : اگہ من دیوونم پس توام عشق منی
تعجب کردی : چی؟!!
باکوگو لباشو روی لبات گذاشت*
سرخ شدی و رفتی عقب*
تو : داری چیکار میکنی احمق؟
باکوگو : دارم عشقمو نشونت میدم
ایندفعہ بغلت کرد و بوسیدت*
تو باکوگو رو دوست داشتی پس دستتو انداختی دور گردنش و ھمراھیش کردی* باکوگو زبونشو کرد داخل دھنت* با زبونش بازی میکردی* نفس کم آوردی و با اون یکی دستت میزدی بہ سینہ ی باکوگو* ازت جدا شد*
باکوگو : خیلی دوست دارم
تو : منم دوست دارم دیوونہ
لبخند زد*
تو ھم کلاسی باکوگو بودی* از اونجایی کہ اخلاقت شبیہ باکوگو بود باھاش دوست بودی* تو درست خیلی عالی بود و ھمہ ی نمرہ ھات بیست بود* مدرسہ تعطیل شد و تو داشتی میرفتی سمت خونت کہ باکوگو جلوت سبز شد* بھش نگاہ میکردی*
باکوگو : میگم.....میشہ بیای خونہ ی من و تو درسام کمکم کنی؟
تو : الان؟
باکوگو : آرہ
تو : بزار برم خونہ و لباسامو عوض کنم بعدش میام
باکوگو : باشہ
از کنارش رد شدی و رفتی خونت* لباساتو درآوردی و رفتی یہ دوش گرفتی* اومدی بیرون و لباساتو پوشیدی و موھاتو خشک کردی و شونہ زدی* بہ ساعت نگاہ کردی 8 شب بود* کفشاتو پوشیدی و سمت خونہ ی باکوگو حرکت کردی*
تو : ھوم...الان برم اونجا باید شام درست کنم؟
رسیدی بہ خونہ ی باکوگو* زنگ درو زدی* باکوگو درو باز کرد و رفتی داخل*
باکوگو : خوش اومدی
تو : ممنون
بوی غذا توی خونہ می پیچید*
تو : شام درست کردی؟
باکوگو : آرہ....بھم نمیخورہ آشپزی بلد باشم؟
تو : نہ اصلا
باکوگو : کہ اینطور
میز رو چید و غذاھارو گذاشت روی میز* رفتی نشستی سر میز*
تو : امیدوارم طعمشم مثل بوش خوب باشہ
باکوگو : معلومہ کہ ھست فکر کردی فقط خودت بلدی آشپزی کنی؟
تو : با من اینطوری صحبت نکنا
باکوگو : الان بترسم؟
یھو جفتتون زدین زیر خندہ*
تو : منو تو ھر چقدرم باھم دعوا کنیم بازم بہترین دوستای ھمدیگہ ایم
باکوگو : ھمینش خوبہ
شروع کردید بہ خوردن* بعد از شام کمک باکوگو ظرفارو شستید* رفتید نشستید کنار ھم و تو شروع کردی بہ توضیح دادن درسا بہ باکوگو* وقتی براش توضیح میدادی با عشق نگاھت میکرد*
تو : اینم اینجوری حل میشہ فھمیدی؟
ھنوزم نگاھت میکرد*
تو : ھی باکوگو
باکوگو : ھا؟ آرہ فھمیدم
تو : چرا اونجوری نگاھم میکردی؟
باکوگو : چجوری؟
با اخم نگاھش کردی* بعدش خندیدی*
تو : دیوونہ
باکوگو : آرہ من دیوونہ ی توام
بھش نگاہ کردی*
تو : منظورت چیہ؟
باکوگو نزدیک صورتت شد*
باکوگو : اگہ من دیوونم پس توام عشق منی
تعجب کردی : چی؟!!
باکوگو لباشو روی لبات گذاشت*
سرخ شدی و رفتی عقب*
تو : داری چیکار میکنی احمق؟
باکوگو : دارم عشقمو نشونت میدم
ایندفعہ بغلت کرد و بوسیدت*
تو باکوگو رو دوست داشتی پس دستتو انداختی دور گردنش و ھمراھیش کردی* باکوگو زبونشو کرد داخل دھنت* با زبونش بازی میکردی* نفس کم آوردی و با اون یکی دستت میزدی بہ سینہ ی باکوگو* ازت جدا شد*
باکوگو : خیلی دوست دارم
تو : منم دوست دارم دیوونہ
لبخند زد*
۲.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.