آه بانو
آه بانو
ڪمانهے گیسوت هواے چه میڪند
اڪنون ڪه چشمی
گشوده بر جهان خسروانیے عشق داری
پس
پلک بجنبان و آیندگان را بخوان
ڪه زمین،
به یمن اندوه تو میچرخد.
پذیرا ڪه میشوی
تنهایے و
آغوش ڪه میگشایی
به زندگی
زیباترین شفا
دیوانگیست
تو ڪه از عشق میخوانی
آرامتر بخوان
دیریست با دلت
ڪه دیگر
نه ڪبوتر است و نه سبز
خواندهام
شیطان را بگوی
از جهان چه به سینه میبری
جز رازے ڪه تو را پیر میڪند.
مے چرخانَدَم بر این مدار همیشه
غمے ڪه شعله میڪشد از خم گیسوش
به وقت فضیلت دل
رفتار دل تنگیام
اگر بپوید این پهنه و
ببارد از قفاے ابر
شانه میبوسم از رفاقت دلپذیر زخم
اگرچه من
همینم ،
بر آب
تو آنے ڪه از ستاره میترسد.
در نفسهایت صنوبریست
ڪه با دهان گریه میخواند
پس
باران را به نام میخوانم
و با دیدن اولین پرنده میپرم
زخم بلند!
اے زندگی!
طومار دویدنم بیامرز
ڪه چرخشے دلفرسای
بر دایره داشتهام.
آه بانو
ڪمانهے گیسوت هواے چه میڪند
اڪنون ڪه چشمی
گشوده بر جهان خسروانیے عشق داری
پس
پلک بجنبان و آیندگان را بخوان
ڪه زمین،
به یمن اندوه تو میچرخد.
پذیرا ڪه میشوی
تنهایے و
آغوش ڪه میگشایی
به زندگی
زیباترین شفا
دیوانگیست
تو ڪه از عشق میخوانی
آرامتر بخوان
دیریست با دلت
ڪه دیگر
نه ڪبوتر است و نه سبز
خواندهام
شیطان را بگوی
از جهان چه به سینه میبری
جز رازے ڪه تو را پیر میڪند.
مے چرخانَدَم بر این مدار همیشه
غمے ڪه شعله میڪشد از خم گیسوش
به وقت فضیلت دل
رفتار دل تنگیام
اگر بپوید این پهنه و
ببارد از قفاے ابر
شانه میبوسم از رفاقت دلپذیر زخم
اگرچه من
همینم ،
بر آب
تو آنے ڪه از ستاره میترسد.
در نفسهایت صنوبریست
ڪه با دهان گریه میخواند
پس
باران را به نام میخوانم
و با دیدن اولین پرنده میپرم
زخم بلند!
اے زندگی!
طومار دویدنم بیامرز
ڪه چرخشے دلفرسای
بر دایره داشتهام.
۳.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.